کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لله باغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
متقی لله
لغتنامه دهخدا
متقی لله . [ م ُت ْ ت َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) المتقی باﷲ. رجوع به متقی شود.
-
حاش للّه
لغتنامه دهخدا
حاش للّه . [ ش َ لِل ْ لاه / لَه ] (ع صوت مرکب ) پاکیست مر خدای را. پاکیست خدا را. پاکی و دوری است خدای را از این کار. (غیاث ). منزه است خدای تعالی . دور دارد خدا. تنزیهاً للّه . معاذاً للّه . معاذَا اﷲ. از راه تنزیه مقام الوهیت را : و قلن حاش للّه م...
-
حاش للـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] hāšalellā(a)h ۱. پاکی است خدای را؛ منزه است خدایتعالی.۲. معاذالله؛ پناه بر خدا: ◻︎ حاشلله که بندگان خدای / اینچنین بند برنهند به پای (نظامی۴: ۵۵۵).
-
للة، لالا
لهجه و گویش تهرانی
پرستار مرد، للة آقا،نوکر،مربی کودکان
-
لَلَه آقا
لهجه و گویش تهرانی
مستخدم مرد، غلام
-
لُلَه وُراز
لهجه و گویش بختیاری
lola vorâz 1. بچه خوک وحشى؛ 2. (کنایى) جوان نادان و بىادب.
-
لله و دده
لغتنامه دهخدا
لله و دده . [ ل َ ل َ / ل ِ وُ دَ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به لَلَه و به دده شود.
-
لله لوی آت لوخان
لغتنامه دهخدا
لله لوی آت لوخان .[ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . جلگه ، معتدل و مالاریائی و دارای 102 تن سکنه . آب آن از نازلوچای . محصول آنجا غلات...
-
لله لوی تراب
لغتنامه دهخدا
لله لوی تراب . [ ل َ ل َ لو ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری ارومیه و ده هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . جلگه ، معتدل و سالم و دارای 160 تن سکنه . آب آن از نازلوچای . محصول آنجا غلات ،...
-
لله وجه سرا
لغتنامه دهخدا
لله وجه سرا. [ ل َ ل َ وَ ج ِ س َ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان حسن کیاده بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان ، واقع در بیست هزارگزی شمال آستارا، کنار دریا و شش هزارگزی خاور حسن کیاده . جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی و دارای 232 تن سکنه . آب آن از نهر مسکوک...
-
لله و ببه
لهجه و گویش تهرانی
والد و فرزند
-
دده وببه،لله و ببه
لهجه و گویش تهرانی
مادر و بچه
-
جستوجو در متن
-
خرما
لغتنامه دهخدا
خرما. [خ ُ ] (اِخ ) نام ناحیتی است به شمال و چون از ساری بنارنج باغ رویم و بعد از آن از پل تجن راه امامزاده عباس پیش گیریم پس از گذشتن از نکا و نارنج باغ و داغمرز و میان به قلعه ٔ پلنگان می رسیم ، بعد به گواسل خواهیم رفت و با عبور از تنگه ٔ مقیمی به ...
-
بحرالعلوم
لغتنامه دهخدا
بحرالعلوم . [ ب َ رُل ْ ع ُ ] (اِخ ) شیخ مهدی پسر آخوند ملا محمد جعفر ته باغ لله ای از فضلای کرمان برادر شیخ احمد روحی شهید. رجوع به فرماندهان کرمان چ باستانی پاریزی ص 72 شود.
-
شاطرعبدا
لغتنامه دهخدا
شاطرعبدا. [ طِ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) نام یکی از طرفداران امیر سلطان (لله ٔ شاهزاده طهماسب میرزا و حاکم خراسان ) و از نوکران امیر غیاث الدین محمد که به حکم امیرسلطان در قصبه ٔ چهل دختران ساکن بود و به محافظت آن طریق اشتغال داشت و در بهار سال 927 هَ ....