کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لق و دق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لق و دق
لغتنامه دهخدا
لق و دق . [ ل َق ْ ق ُ دَق ق / دَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) زمین هموار و سخت که گیاه و درخت نداشته باشدو این در اصل لغ و دغ به غین معجمه بوده . (غیاث ).
-
واژههای مشابه
-
لَق
لهجه و گویش گنابادی
lagh در گویش گنابادی یعنی لخت ، عریان
-
لَق
لهجه و گویش تهرانی
تخم مرغ گندیده ،نامحکم، لغ .
-
لق شدن
فرهنگ فارسی معین
(لَ. شُ دَ) (مص ل .) (عا.) شل شدن ، نااستوار شدن .
-
دهن لق
لغتنامه دهخدا
دهن لق . [ دَ هََ ل َ ] (ص مرکب ) دهن لغ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دهن لغ شود.
-
دهان لق
لغتنامه دهخدا
دهان لق . [ دَ ل َ ] (ص مرکب ) دهان لغ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دهان لغ شود.
-
دهن لق
لهجه و گویش تهرانی
بد دهن، کسی که رازدار نیست
-
لق ،دهن()
لهجه و گویش تهرانی
هرز
-
لق زدن
لهجه و گویش تهرانی
در جای خود ثابت نبودن
-
نُس لَق
لهجه و گویش تهرانی
تک پران
-
کاغذ لُق
لهجه و گویش تهرانی
کاغذ روغن زده که جای شیشه استفاده میشد.
-
تخم لق شکستن
فرهنگ فارسی معین
(تُ مِ لَ. ش ِ کَ تَ) (مص ل .) فرصت دادن ، رو دادن ، خشت کج نهادن .
-
دُمْ لِقْ لِقیْ
لهجه و گویش گنابادی
domleghleghi در گویش گنابادی یعنی بچه قورباغه
-
م ِلِق مِلِقى
لهجه و گویش بختیاری
meleq meleqi لَزِج، لعابدار.