کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لق لق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لقلق
لغتنامه دهخدا
لقلق . [ ل َ ل َ ] (معرب ، اِ) معرّب از فارسی لک لک . ج ، لقالق . لقلاق (و هو افصح ). (منتهی الارب ). طائری است مار و ماهی راشکار کند. (غیاث ). حاجی حاجی . حاجی لکلک : چون صفیری بزند کبک دری در هزمان بزند لقلق بر کنگره بر ناقوسی . منوچهری .لقلق ناموخ...
-
جستوجو در متن
-
زبل اللقلق
لغتنامه دهخدا
زبل اللقلق . [ زِ لُل ْ ل َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) پیخال لک لک . سرگین لق لق . مؤلف اختیارات بدیعی آرد: سرگین لقلق چون بیاشامند مصروع را بغایت نافع بود. مؤلف مخزن الادویه آرد: جالی بهق و کلف و آثار جلد و با بیضه ٔ آن سیاه کننده ٔ موی و رافع صرع است .
-
خلاصی داشتن
لهجه و گویش تهرانی
رها شدن ،لق بودن
-
wobblier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وحشی، لرزان، لق، جنبنده
-
unsteadier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
unsteadier، لرزان، متغیر، لق
-
unsteadiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
unsteadiest، لرزان، متغیر، لق
-
wobbly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناگهانی، لرزان، لق، جنبنده
-
unsteady
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپایا، لرزان، متغیر، لق
-
محلحل
دیکشنری عربی به فارسی
نرم استخوان , سست , ضعيف , لق , زهواردررفته
-
rickety
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کثیف، زهوار در رفته، ضعیف، سست، لق، نرم استخوان
-
ricketier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریکیتیر، زهوار در رفته، ضعیف، سست، لق، نرم استخوان
-
loppy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لپ تاپ، قطع کننده، لق، شل، ول، شل و آویزان
-
مُشتُلُق
لهجه و گویش تهرانی
مژدگانی . واژه ترکی ـ مشتق از مژده + لق (مژدگانی)
-
پاسا
لهجه و گویش تهرانی
چوبی که در سوراخ بیل و کلنگی که لق شده میگذارند تا سفت شود.
-
لقیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [عامیانه] laq[q]idan لق شدن؛ جنبیدن و تکان خوردن چیزی در جای خود.