کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لقلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لقلاق
لغتنامه دهخدا
لقلاق . [ ل َ ] (معرب ، اِ) معرب از فارسی . لک لک . لقلق . لکلک . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
لقلاق بقباق
لغتنامه دهخدا
لقلاق بقباق . [ ل َ قُن ْ ب َ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) رجل ٌ لَقْلاق ٌ بَقْباق ٌ؛ مرد بسیارگوی . (منتهی الارب ذیل ماده ٔ «ب ق ق »).
-
جستوجو در متن
-
بقباق
لغتنامه دهخدا
بقباق . [ ب َ ] (ع اِ) دهان . (ناظم الاطباء). دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) مرد بسیارگوی ، یقال : رجل لقلاق بقباق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
لکلک
لغتنامه دهخدا
لکلک . [ ل َ ل َ ] (اِ) لک لک . لقلق . ابوحدیج . قعقع. (منتهی الارب ). لقلاق . مرغی است حرام گوشت و از جمله ٔ طیور وحشی است . طائر آبی است .(غیاث ). زاغور. فالرغس . فالرغوس . بلارج . (برهان ). مرغی است مشهور که گردن و پای دراز دارد و مار شکار کند و چ...
-
بق
لغتنامه دهخدا
بق . [ ب َق ق ] (ع ص ، اِ) رجل لق بق ؛ مرد بسیارگوی . (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب ). رجل لق بق ، مثل لقلاق بقباق ؛ یعنی مکثار و پرگوی . (از اقرب الموارد). و رجوع به بقباق شود. || سختی . || پیکر. (مؤید الفضلاء). || ج ِ بقة. (ناظم الاط...
-
لقلق
لغتنامه دهخدا
لقلق . [ ل َ ل َ ] (معرب ، اِ) معرّب از فارسی لک لک . ج ، لقالق . لقلاق (و هو افصح ). (منتهی الارب ). طائری است مار و ماهی راشکار کند. (غیاث ). حاجی حاجی . حاجی لکلک : چون صفیری بزند کبک دری در هزمان بزند لقلق بر کنگره بر ناقوسی . منوچهری .لقلق ناموخ...