کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لقح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لقح
معنی
مصونيت دار کردن , پاشيدن , کاشتن , افشاندن , تلقيح کردن , ابستن کردن , باردار کردن , واکسن زدن به , برضد بيماري تلقيح شدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لقح
لغتنامه دهخدا
لقح . [ ل َ ق َ ] (ع اِ) کوه . (منتهی الارب ). || آب شتر نر که گیرند و به ماده درکنند. آب که از گشن گیرند تا به ناقه ٔ دیگر درکنند، اسم است آنرا. و آنچه فحل را به وی گشن دهند. (منتهی الارب ). کذا و در اقرب الموارد: اسم ما اُخِذَ من الفحل لیدس فی الاَ...
-
لقح
لغتنامه دهخدا
لقح . [ ل َ ق َ / ل َ ] (ع مص ) لقاح . آبستن شدن شتر. (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (زوزنی ).
-
لقح
لغتنامه دهخدا
لقح . [ ل ِ ق َ ] (ع اِ) ج ِ لقحة. (اقرب الموارد).
-
لقح
لغتنامه دهخدا
لقح . [ ل ُق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لقوح . (منتهی الارب ).
-
لقح
لغتنامه دهخدا
لقح .[ ل َ ] (ع مص ) گشن دادن خرمابن را. (منتهی الارب ).
-
لقح
دیکشنری عربی به فارسی
مصونيت دار کردن , پاشيدن , کاشتن , افشاندن , تلقيح کردن , ابستن کردن , باردار کردن , واکسن زدن به , برضد بيماري تلقيح شدن
-
واژههای همآوا
-
لَقَّه
لهجه و گویش بختیاری
laqqa لگد.
-
لُقّه
لهجه و گویش بختیاری
loqqa نوعى حرکت پرشتاب اسب که براى سوارکار غیرقابل تحمل است.
-
جستوجو در متن
-
مصونیت دار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لقح
-
باردار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لقح
-
واکسن زدن به
دیکشنری فارسی به عربی
لقح
-
برضد بیماری تلقیح شدن
دیکشنری فارسی به عربی
لقح
-
تلقیح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تلقح , لقح