کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لفچن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لفچن
معنی
(لَ چَ) (اِ.) = لفچ : 1 - زن بدکاره . 2 - گوشت بی استخوان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لفچن
فرهنگ فارسی معین
(لَ چَ) (اِ.) = لفچ : 1 - زن بدکاره . 2 - گوشت بی استخوان .
-
لفچن
لغتنامه دهخدا
لفچن .[ ل َ چ ِ / چ َ ] (ص نسبی ) لفجن . دارنده ٔ لب گنده و سطبر. (از برهان ). || گوشت بی استخوان . || زن بدکاره . (برهان ). و رجوع به لفجن شود.
-
جستوجو در متن
-
لفجن
فرهنگ فارسی معین
(لَ جِ) (ص .) لفچن ، کسی که لب بزرگ و ستبر دارد.