کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لفجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لفجه
لغتنامه دهخدا
لفجه . [ ل َ ج َ / ج ِ ] (اِ) لفچه . رجوع به لفچه شود.
-
جستوجو در متن
-
لفجن
لغتنامه دهخدا
لفجن . [ ل َ ج ِ ] (ص نسبی ) دارنده ٔ لب سطبر. درشت لفج . کلان لفج : خداوندم زبانی روی کرده ست سیاه و لفجن و تاریک و رنجور. منوچهری .سر لفجنان را درآرد به بندخورد چون سر و لفجه ٔ گوسفند. نظامی . || لفج . (برهان ) : دهان و لفجنش از شاخ شاخی به گوری ت...