کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لغوب
/loqub/
معنی
ماندگی؛ رنجوری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] loqub ماندگی؛ رنجوری.
-
لغوب
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص .) مرد سست و گول .
-
لغوب
فرهنگ فارسی معین
(لَ یا لُ) [ ع . ] (اِمص .) رنجوری ، ماندگی .
-
لغوب
لغتنامه دهخدا
لغوب . [ ل َ ] (ع ص ) مرد سست و گول . (منتهی الارب ).
-
لغوب
لغتنامه دهخدا
لغوب . [ ل ُ / ل َ ] (ع مص ) سخت مانده گردیدن . لغب . (منتهی الارب ). مانده شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر) (زوزنی ). ماندگی . مانده و رنجه شدن . رنجوری . (غیاث ). اِعْیاء. تعب : این چنین فکر دقیق و رای خوب تو چنین عریان پیاده در لغوب .مو...
-
واژههای مشابه
-
لُغُوبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
خستگي و تعب در طلب معاش و غير آن -خستگی و سستی و کندی
-
واژههای همآوا
-
لُغُوبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
خستگي و تعب در طلب معاش و غير آن -خستگی و سستی و کندی
-
جستوجو در متن
-
لغب
لغتنامه دهخدا
لغب . [ ل َ ] (ع مص ) لغوب . سخت مانده گردیدن . || خبر دروغ پیدا کردن نزد قوم . || تباهی انداختن میان قوم . (منتهی الارب ). به فساد آوردن . (منتخب اللغات ). || به زبان آب خوردن سگ از خنور. (منتهی الارب ).
-
مانده شدن
لغتنامه دهخدا
مانده شدن . [ دَ /دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متوقف شدن و از کار افتادن ازتعب و خستگی . (ناظم الاطباء). بیش کار نتوانستن . خسته شدن (به معنی متداول امروز). کَل ّ. کلال . اعیاء. لغوب . استحسار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عاجز شدن . از کار افتادن . خسته ش...
-
گول
لغتنامه دهخدا
گول . (ص ) أبله . نادان . (برهان قاطع) (سراج اللغات )(فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). احمق . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ شعوری ). آنکه او را زود فریب توان داد. کودن .کانا. پَپِه . پَخمه . چُلمَن . خُل . چِل . آب دندان . (یادداشت مؤلف ). اَبِک . اَخرَق . اَ...
-
ظهیرالدین
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن الامام ابوالقاسم زیدبن محمدبن الحسین البیهقی . او یکی از علمای مشهور قرن ششم هجری است ، و در حدود سنه ٔ 490 هَ . ق . متولد شده و در سنه ٔ 565 هَ . ق . وفات یافته است و معاصر محمدبن عبدالکریم شهرستانی ...