کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لغو
/laqv/
معنی
۱. باطل کردن.
۲. (صفت) باطل؛ بیفایده.
۳. (اسم) سخن بیهوده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابطال، الغا، باطل، بیفایده، بیهوده، بیهودهگویی، پوچ، عاطل، فسخ، مزخرف، مزخرف، ملغا، مهمل، نقض، واهی، یاوه
دیکشنری
abolition, abrogation, cancellation, futile, revocation, vitiation
-
جستوجوی دقیق
-
cancellation, canc., can.
لغو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] به هم خوردن هرگونه قرارداد یا قرار ازپیشتعیینشده
-
لغو
واژگان مترادف و متضاد
ابطال، الغا، باطل، بیفایده، بیهوده، بیهودهگویی، پوچ، عاطل، فسخ، مزخرف، مزخرف، ملغا، مهمل، نقض، واهی، یاوه
-
لغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] laqv ۱. باطل کردن.۲. (صفت) باطل؛ بیفایده.۳. (اسم) سخن بیهوده.
-
لغو
فرهنگ فارسی معین
(لَ غْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سخن بیهوده و باطل . 2 - آنچه که به حساب و شمار نیاید.
-
لغو
لغتنامه دهخدا
لغو. [ ل َغ ْوْ ] (ع ص ، اِ) سخن بیهوده . (منتهی الارب ). لغی ّ. لغوی . سخن نافرجام . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). باطل . (مهذب الاسماء). افکنده . به شمار نیامده . سقط. بی معنی . بیهوده . جرجانی گوید: ضم الکلام ما هو ساقط العبرة منه و هو الذی لا م...
-
لغو
لغتنامه دهخدا
لغو. [ ل َغ ْوْ ] (ع مص ) سخن گفتن . || ناامید گردیدن . || تر کردن اشکنه را از چربش . || بانگ کردن سگ . || لغی ّ. لاغیة. ملغاة. بیهوده گفتن . (منتهی الارب ). نافرجام گفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || خطا کردن در سخن . (منتهی الارب ). || لغا الشی ٔ؛ ب...
-
لغو
لغتنامه دهخدا
لغو. [ ل ُغ ْوْ ] (ع اِ) نوعی زبان و سخن قومی . (غیاث ) (آنندراج ).
-
لغو
دیکشنری فارسی به عربی
الغاء
-
واژههای مشابه
-
لَغْوٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بيهوده - هر عمل و گفتاري است که مورد اعتنا نباشد ، و هيچ فايدهاي که غرض عقلا بر آن تعلق گيرد نداشته باشد ( و به طوري که گفتهاند : شامل تمامي گناهان ميشود . و مراد از مرور به لغو گذر کردن به اهل لغو است در حالي که سر گرم لغو باشند . )
-
لِغْوَ
لهجه و گویش گنابادی
leghwa در گویش گنابادی یعنی گیج شدن ، گیج بازی در آوردن ، سرگیجه، بیخود و بیهوده ، کار بی فایده
-
cancellation clause
شرایط لغو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بندی از قرارداد که در آن شرایطی که ممکن است به فسخ قرارداد منجر شود، ذکر میشود
-
cancellation charge
خسارت لغو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] هزینهای که مسافر در صورت لغو کردن قرارداد سفر باید بپردازد
-
لغو شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) باطل شدن .
-
لغو گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) بیهوده گفتن ، سخن باطل گفتن .