کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لغن
معنی
(لَ غْ) (اِ.) نان ، خبز.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغن
فرهنگ فارسی معین
(لَ غْ) (اِ.) نان ، خبز.
-
لغن
لغتنامه دهخدا
لغن . [ ل َ ] (اِ)به معنی نان باشد. (از نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ).
-
لغن
لغتنامه دهخدا
لغن . [ ل َ ] (ع اِمص ) خرسندی . || نشاط و جوانی . (منتهی الارب ).
-
لغن
لغتنامه دهخدا
لغن . [ ل ُ ] (ع اِ) کرکرانک نزدیک گوش . || گوشت کرانه ٔ گوش و گردن . لغد. لغدود. لغنون . || دروغ . یقال : جئت بلغن غیرک ؛ اذا انکرت ما تکلم به من اللغة. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
لِغَنْ
لهجه و گویش گنابادی
leghan در گویش گنابادی یعنی فریب ، حیله ، کلک ، تقلب
-
لِغَنْ زِدَ
لهجه و گویش گنابادی
leghan zeda در گویش گنابادی یعنی فریب دادن ، کلک زدن ، تقلب کردن
-
واژههای همآوا
-
لقن
لغتنامه دهخدا
لقن . [ ل َ ] (ع اِمص ) تیزی دریافت و زودفهمی . لقنة. لقانة. لقانیة. (منتهی الارب ).
-
لقن
لغتنامه دهخدا
لقن . [ ل َ ق َ ] (ع مص ) یاد گرفتن وفهمیدن سخن را. (منتهی الارب ). اخذَ العلم و فهمه . (تاج المصادر). دریافتن . فهمیدن . (منتخب اللغات ). فهم کردن . || تیزفهم گردیدن . (منتهی الارب ).
-
لقن
لغتنامه دهخدا
لقن . [ ل َ ق َ ] (معرب ، اِ) لگن . (مهذب الاسماء). طشت . (دهار). شمعدان .
-
لقن
لغتنامه دهخدا
لقن . [ ل َ ق ِ ] (ع ص ) تیزفهم . زودیاب .زودیادگیرنده . (منتهی الارب ). زودرسنده . دریابنده .
-
لقن
لغتنامه دهخدا
لقن . [ ل ِ ] (ع اِ) کرانه . || ستون . || (ص ) غلام لقن ؛ کودک تیزفهم . (منتهی الارب ).
-
لِغَنْ
لهجه و گویش گنابادی
leghan در گویش گنابادی یعنی فریب ، حیله ، کلک ، تقلب