کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغزیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
jittered
لغزیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مربوط به فرایند لغزش
-
لغزیده
لغتنامه دهخدا
لغزیده . [ ل َ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از لغزیدن . لخشیده : رَمیَّةٌ شاطفة؛ رمیه که از کشتنگاه لغزیده و جنبیده باشد. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لخشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] laxšide لغزیده.
-
لغزیدگی
لغتنامه دهخدا
لغزیدگی . [ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی لغزیده . رجوع به لغزیده شود.
-
لیزیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) lizide سُرخورده؛ لغزیده.
-
شخشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šaxšide لغزیده؛ لیزخورده.
-
شخشیده
لغتنامه دهخدا
شخشیده . [ ش َ دَ / دِ ] (ن مف ) لخشیده . لغزیده . (برهان ). شخیده . افتاده . لغزیده . (سروری ). || از جایی افتاده . (برهان ).
-
شکوخنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] šokuxande ۱. لغزنده.۲. افتاده؛ لغزیده.
-
شخیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] šaxide ۱. لغزیده؛ افتاده.۲. پژمرده.
-
اشکوخیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] 'eškuxide ۱. لغزیده؛ سکندریخورده.۲. بهسردرآمده.
-
نالغزیده
لغتنامه دهخدا
نالغزیده . [ ل َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مقابل لغزیده .
-
اشکوخیده
لغتنامه دهخدا
اشکوخیده . [ اَ / اِ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) لغزیده و بسردرآمده .
-
منسحط
لغتنامه دهخدا
منسحط. [ م ُ س َ ح ِ ] (ع ص ) چیزی که از دست لغزیده بیفتد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). از دست افتاده به واسطه ٔ لغزش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در امتداد چوب دراز لغزیده . (ناظم الاطباء). رجوع به انسحاط شود.
-
آشکوخیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āškuxide لغزیده؛ بهسردرآمده؛ سکندریخورده: ◻︎ چون بگردد پای او از پایدار / آشکوخیده بماند همچنان (رودکی: ۵۰۹).