کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغزشگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لغزشگاه
/laqzešgāh/
معنی
جای لغزیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغزشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لغزشگه› [قدیمی] laqzešgāh جای لغزیدن.
-
لغزشگاه
لغتنامه دهخدا
لغزشگاه . [ ل َ زِ ] (اِ مرکب ) جای لغزیدن . لغزشگه . مَزلة. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مزله
واژگان مترادف و متضاد
لغزشگاه
-
مزله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مزلَّة، جمع: مزال] [قدیمی] mazalle جای لغزیدن؛ لغزشگاه.
-
پرتگاه
واژگان مترادف و متضاد
لغزشگاه، مزله، مهلکه، ورطه
-
مهلکه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خطر، مخاطره، ورطه ۲. پرتگاه، لغزشگاه
-
لغزشگه
لغتنامه دهخدا
لغزشگه . [ ل َ زِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جای لغزیدن . لغزشگاه .
-
پرتگاه
لغتنامه دهخدا
پرتگاه . [ پ َ ] (اِ مرکب ) لغزشگاه و مَزِلَة در محلی مرتفع. هوّه .
-
مزال
لغتنامه دهخدا
مزال . [ م َ زال ل ] (ع اِ) ج ِ مَزلّة:مزال اقدام ؛ لغزشگاه . پای لَغز. رجوع به مزلة شود.
-
مزهق
لغتنامه دهخدا
مزهق . [ م َ هََ ] (ع اِ) محل لغزنده . (دزی ج 1 ص 610). لغزشگاه .
-
مزله
لغتنامه دهخدا
مزله . [ م َ زِل ْ ل َ / م َ زَل ْ ل َ ] (ع ، اِ) مزلة. مزلت . لغزشگاه : خلق را در مزله ٔ ضلالت و مهلکه ٔ جهالت می انداخت . (تاریخ یمینی ص 260). رجوع به مزلت و مزلة شود.
-
زحلیف
لغتنامه دهخدا
زحلیف . [ زَ ] (ع اِ) جای لغزیدن کودکان در سراشیبی یا هر مکان سراشیب و لغزان . زحلوفه و زحلوف نیز گویند. ج ، زحالف ، زحالیف . (از متن اللغه ). || جای نرم و لغزان . مکان زلق . زحلوفه و زحلوف نیز گویند. ج ، زحالف ، زحالیف . (از متن اللغة). مزلقه . لغزش...
-
اقدام
لغتنامه دهخدا
اقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام . سعدی .- مزال اقدام ؛ لغزشگاه . جائی که قدم ها بلغزد.
-
مزلة
لغتنامه دهخدا
مزلة. [ م َ زَل ْ ل َ / م َ زِل ْ ل َ ] (ع اِ) جای لغزیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مَزَل ّ. لغزشگاه . ج ، مزال : مزال اقدام ؛ جای لغزش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزلت . مزله . رجوع به مزلت شود. || (ص ) أرض مزلة؛ زمین لغزان . (به فتح زاء ...