کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لعیعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لعیعة
لغتنامه دهخدا
لعیعة. [ ل َ ع َ ] (ع اِ) نان گاورس . حشر . (منتهی الارب ). نان گاورسین . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). سوزنی در قافیه ٔ منیه و عطیه وقضیه ، لعیه آورده است :حدیث حسب حال خویش گویم صواب آید ندانم یا خطیه نه گندم دارم از بهر کلیچه نه ارزن دارم ا...
-
جستوجو در متن
-
لعیة
لغتنامه دهخدا
لعیة. [ ل َ عی ی َ ] (ع اِ) سوزنی در قافیه این صورت را بجای لعیعه آورده است . رجوع به لعیعة شود. و در بحرالجواهر لعیقه آمده است و آن ظاهراً سهو کاتب و صحیح لعیعة است .
-
حشر
لغتنامه دهخدا
حشر.[ ح ُ ش ُ ] (ع اِ) لغیة. (منتهی الارب ). لعیعه ٔ نان ارزن . رجوع به نان ارزن شود. || ج ِ حَشر.
-
ارزنین
لغتنامه دهخدا
ارزنین . [ اَ زَ ] (ص نسبی ،اِ) منسوب به ارزن . نانی را گویند که از آرد ارزن پخته باشند. (برهان ). نان ارزنین . لعیعة : برآشفته اند از توترکان چه گویم میان سگان در یکی ارزنینی .ناصرخسرو.
-
ارزن
لغتنامه دهخدا
ارزن . [ اَ زَ ] (ع اِ) معرب ارژن . چوبی که از وی عصا سازند. (غیاث ). درختی است سخت چوب که از وی عصا سازند. (منتهی الأرب ). نوعی از بادام کوهی که ثمر آن بسیار تلخ باشد و آنرادر دواها بکار برند و چوب آنرا عصا کنند و پوست آنرا بر کمان پیچند. (مؤید ال...