کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لعنت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لعنت کردن
فرهنگ واژههای سره
نفرین کردن، نفریدن
-
لعنت کردن
لغتنامه دهخدا
لعنت کردن . [ ل َ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نفرین کردن . بسولیدن . بسوریدن . تهبیل . (تاج المصادر). لیط. (منتهی الارب ) : همکاران وی را بسیار ملامت کردند بدین حدیث و لعنت کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 185). عامه ٔ مردم وی را لعنت کردند بدین حرکت ناشیرین...
-
لعنت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عن , لعنة
-
واژههای مشابه
-
لعنت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] la'natnāme نوشتهای که در آن لعن و نفرین نوشته شده باشد.
-
لعنت نامه
لغتنامه دهخدا
لعنت نامه . [ ل َ ن َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ متضمن لعن .
-
لعنت و تکفیر
دیکشنری فارسی به عربی
لعنة
-
جستوجو در متن
-
damn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنت، فحش، لعنت کردن، عاق کردن، لعنتی، بسیار
-
مباهله کردن
واژگان مترادف و متضاد
لعنت کردن، نفرین کردن (یکدیگر)
-
imprecate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلید کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، التماس کردن
-
عن
دیکشنری عربی به فارسی
لعنت کردن , نفرين کردن , التماس کردن
-
imprecates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلید می کند، لعنت کردن، نفرین کردن، التماس کردن
-
maledicts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مردانه، بدگویی کردن، لعنت کردن بر، لعن کردن
-
maledicting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خردسال، بدگویی کردن، لعنت کردن بر، لعن کردن