کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لعنتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لعنتی
/la'nati/
معنی
۱. سزاوار لعنت.
۲. ملعون.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
گجسته، لعین، ملعون
دیکشنری
accursed, blasted, confounded, damnable, darned, deuced
-
جستوجوی دقیق
-
لعنتی
واژگان مترادف و متضاد
گجسته، لعین، ملعون
-
لعنتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لعنت) [عربی. فارسی] la'nati ۱. سزاوار لعنت.۲. ملعون.
-
لعنتی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) [ ع - فا. ] سزاوار دشنام و نفرین .
-
لعنتی
لغتنامه دهخدا
لعنتی . [ ل َ ن َ ] (ص نسبی ) درخور نفرین .سزاوار لعنت . در تداول فارسی زبانان ، ملعون : گفت : بگوی مر خدای آسمان را تا سپاه خویش را بیاورد که من سپاه خویش آوردم خاک به دهان آن لعنتی (یعنی نمرود). (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). شمر لعنتی ؛ ملعون .
-
لعنتی
دیکشنری فارسی به عربی
يا الاهي
-
واژههای مشابه
-
لَعْنَتِي
فرهنگ واژگان قرآن
لعنت من (کلمه لعن به معناي دور کردن ملعون از رحمت است )
-
واژههای همآوا
-
لانتی
واژهنامه آزاد
مار
-
جستوجو در متن
-
tinker's damn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی لعنتی، چیز بی ارزش
-
pliny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی
-
sloughier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی
-
lubes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی
-
niminy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی