کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لظیظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لظیظ
لغتنامه دهخدا
لظیظ. [ ل َ ] (ع مص ) ستیهیدن . لظّ. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
لذیذ
واژگان مترادف و متضاد
خوشخوار، خوشطعم، خوشمزه ≠ بدمزه
-
لذیذ
فرهنگ واژههای سره
خوشمزه
-
لذیذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] laziz خوشمزه؛ گوارا.
-
لذیذ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص .) گوارا، خوشمزه . ج . لذائذ.
-
لذیذ
لغتنامه دهخدا
لذیذ. [ ل َ ] (ع ص ) بامزه . (منتهی الارب ). خوش خوار. خوش خواره . خوشمزه . مزه ناک . (دهار). مزه دار. خوش خوراک . خوش . خوش طعم : آن خوشه بین فتاده بر او برگهای سبزهم دیدنش خجسته و هم خوردنش لذیذ. بشار مرغزی .لذت علمی چو از دانا به جان تو رسدزان سپس...
-
لزیز
لغتنامه دهخدا
لزیز. [ ل َ ] (ع اِ) استخوان سینه که فراهم آمدن جای گوشت است . ج ، لزائز. (منتهی الارب ). مجتمع اللحم فوق الزَور. (اقرب الموارد). || (ص ) لزیز شرّ؛ ملازم بدی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لظ
لغتنامه دهخدا
لظ. [ ل َظظ ] (ع مص ) لازم بودن چیزی را. || ستیهیدن . لظیظ. || راندن . (منتهی الارب ).