کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطف داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (شیخ ...) از خلفای حاجی بیرام ولی . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن الیاس رومی . صاحب حاشیه بر حاشیه ٔ خیالی بر شرح عقاید النسفی ، مقتول به سال 900 هَ . ق . و صاحب حاشیه بر شرح هدایه ٔ قاضی میر. وفات وی به سال 929 هَ . ق . بود.
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن صدرالدین عراقی از نزدیکان امیر مبارزالدین محمد مؤسس سلسله ٔ مظفریّه در قرن هشتم هجری . (حاشیه ٔ تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ترجمه ٔ علی اصغر حکمت ج 3 ص 181). وی را کنیت کمال الدین بوده است . (تاریخ گزید...
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالرشید. نام پدر حافظ ابرو است .
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عطأاﷲ الحویزی . صاحب شرح شرایع الاسلام . بنابه گفته ٔ صاحب امل الاَّمل در جزء ثانی کتاب خود به نام تذکرةالمتبحرین : وی مردی عالم و فاضل و متبحر و معاصر صاحب امل الاَّمل بوده است . (روضات الجنات ص 520).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدالغیاث الظفیری . از علمای یمن متولد و متوفی ̍ به ظفیر و منسوب بدانجاست . او را تصانیفی است ، چون : المناهل الصافیة علی الشافیة، الایجاز فی المعانی و البیان ، حاشیه علی شرح التلخیص فی البلاغة و اُرجوزة فی الفرائ...
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالمهدی البحرانی . مالک و هم مصحح نسختی از شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید به سال 1164 هَ . ق . (مضبوط در کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار) بود. (فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 48).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) بیان تیمور. از ملازمان شاهرخ بود و از جانب وی پس از ورود شاهرخ به اصفهان مأمور ضبط اموال فارس گشت . (حبیب السیر جزء سیم از ج 3 ص 190).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) مصری . طبیب بود و او راست : تصریح فی شرح التلویح و کتاب تلویح از فخرالدین خجندی است .
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) مولانا جلال الدین از اصناف علوم بهره ور بود و سالهادر مملکت بخارا به لوازم منصب قضا قیام داشت . وفاتش در بیستم ذیحجه ٔ سنه ٔ احدی و سبعین و ثمانمائة هَ .ق . در دارالسلطنه ٔ هرات اتفاق افتاد و اولاد عظامش شرف جهان مولان...
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ )متخلص به لطف از مردم بخارا. طبیعتش به لطیفه گویی مایل بود و شغل قضا و مدرسی داشت . این بیت او راست :عید است چرا کشته ٔجانان نشود کس حیف است که عید آید و قربان نشود کس .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ )محمد از ادبای هندوستان و از معاصرین اورنگ زیب . وی تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی را تحت عنوان «آسمان سخن » به فارسی منظوم ساخته و آن را طبق بروج فلکی به دوازده باب مبوّب کرده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ](اِخ ) ابن یوسف حلیمی (قاضی ). رجوع به حلیمی شود.
-
لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف . صاحب شرح فرائض الحلمی الرومی .
-
لطف اﷲمیرزا
لغتنامه دهخدا
لطف اﷲمیرزا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) شعاع الدوله . عم ناصرالدین شاه قاجار بود. (از مرآة البلدان ج 4 ص 7).