کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لطف
/lataf/
معنی
۱. نرمی.
۲. نیکویی؛ احسان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
التفات، بخشش، بذل، تفضل، شفقت، ظرافت، عنایت، کرم، لطافت، محبت، مرحمت، ملایمت، مهر، مهربانی، نرمی، نیکی ≠ عتاب، عنف، قهر
برابر فارسی
مهربان
فعل
بن گذشته: لطف کرد
بن حال: لطف کن
دیکشنری
favor, good turn, graciousness, indulgence, kindness
-
جستوجوی دقیق
-
لطف
واژگان مترادف و متضاد
التفات، بخشش، بذل، تفضل، شفقت، ظرافت، عنایت، کرم، لطافت، محبت، مرحمت، ملایمت، مهر، مهربانی، نرمی، نیکی ≠ عتاب، عنف، قهر
-
لطف
فرهنگ واژههای سره
مهربان
-
لطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] lataf ۱. نرمی.۲. نیکویی؛ احسان.
-
لطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَلطاف] lotf ۱. نرمی.۲. مهربانی؛ نیکویی.۳. ظرافت؛ زیبایی.۴. عفووبخشش.۵. بذل کردن؛ بخشیدن چیزی.
-
لطف
فرهنگ فارسی معین
(لُ طْ) [ ع . ] 1 - (اِمص .)نرمی ، مهربانی ، خوش رفتاری . ج . الطاف . 2 - کرم ، بخشش .
-
لطف
فرهنگ فارسی معین
(لَ طَ) [ ع . ] (اِمص . از الطاف ) 1 - توفیق خدای . 2 - نرمی . 3 - نیکویی ، بر، نیکوکاری . 4 - (اِ.) آن چه به کسی فرستند، هدیه .
-
لطف
لغتنامه دهخدا
لطف . [ ل َ طَ ] (ع اِمص ) اسم است الطاف را. توفیق خدای . || نرمی . احسان . لُطْف .برّ. نیکوئی . نیکوکاری . (مهذب الاسماء) : از جام انگبین نترابد جز انگبین از نفس او نیاید الاّ لطف گنی . منوچهری .ای بارخدای همه احرار زمانه کز دل بزداید لطفت بار زمانه...
-
لطف
لغتنامه دهخدا
لطف . [ ل ُ ] (اِخ ) تخلص پنج تن از شعرای متأخر ایران : لطف علی بیک افشار، لطف علی خان داغستانی ، لطف اﷲ بخارایی ، لطف اﷲ حکیم ، و هم تخلص شاعر دیگری که شرح حال وی به دست نیامد و این شعر او راست :مجنون به دشت بود و وصالش نصیب شدمن در حریم وصلم و محر...
-
لطف
لغتنامه دهخدا
لطف . [ ل ُ ] (ع اِمص ، اِ) نرمی در کار و کردار. (منتهی الارب ). رفق . (تاج المصادر). مدارات . خوش رفتاری . مودت . برّ. نیکوئی . نیکوکاری . ج ، الطاف : لذت انهار خمر اوست ما را بی حساب راحت ارواح لطف اوست ما رابی سخن . منوچهری .گسیل کرد رسولی سوی برا...
-
لطف
لغتنامه دهخدا
لطف . [ ل ُ ] (ع مص )نرمی نمودن . (منتهی الارب ). چربی کردن . (تاج المصادر). مهربانی کردن . (منتخب اللغات ). || نزدیک شدن . || رسانیدن خدای مطلوب و مرام کسی را به لطف . (منتهی الارب ). || یاری کردن . || نگهبانی و حمایت کردن . (منتخب اللغات ).
-
لطف
دیکشنری فارسی به عربی
شفقة , هدية
-
واژههای مشابه
-
لطفالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: lotfoddin) (عربی) بخشش دین و آیین .
-
لطفالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: lotfollāh) (عربی) بخشش پروردگار ؛ (در اعلام) نام چند تن از اشخاص در تاریخ .
-
لطف آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عربی. فارسی] lotf[']āmiz آمیخته با مهربانی و نرمی و نیکویی.