کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لطر
لغتنامه دهخدا
لطر. [ ] (اِ) نوعی پوست درخت شبیه دارچینی . (دُزی ).
-
واژههای همآوا
-
لتر
لغتنامه دهخدا
لتر. [ ل َ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان رودباربخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین ، واقع در سه هزارگزی شمال معلم کلایه . دارای 152 تن سکنه . شیعه تاتی فارسی زبان . آب از چشمه . محصول آنجا غلات و لوبیا و گردو و عسل و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و گل...
-
لتر
لغتنامه دهخدا
لتر. [ ل َ ت َ ] (اِ) مقداری است و آن به وزن نیم من تبریز باشد که سیصد مثقال است . || ظرفی را گویند که در آن شراب و غیره کنند. (برهان ). رطل معرب آن است . (جهانگیری ).
-
لتر
لغتنامه دهخدا
لتر. [ ل ُ ت ِ ] (اِخ ) دوک ساکس . امپراطور آلمان (1125- 1137 م .). مولد سوپلین بورگ در حدود سال 1060 م .
-
لتر
لغتنامه دهخدا
لتر. [ ل ُ ت ِ ] (اِخ ) پسر لوئی دوترمر و ژربرژ. پادشاه فرانسه (954 - 986 م .). مولد به سال 941 م .