کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لشبونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لشبونه
لغتنامه دهخدا
لشبونه . [ ل ِ ن َ ] (اِخ ) لیسبن پایتخت کشور پرتقال . رجوع به لیسبن شود. یاقوت در معجم البلدان گوید: لشبونة... و یقال اُشبونه بالالف ، هی مدینة بالاندلس یتصل عملها باعمال شنترین و هی مدینة قدیمة قریبةمن البحر غربی قرطبة و فی جبالها البزاة الخلص و لع...
-
جستوجو در متن
-
لیشبونة
لغتنامه دهخدا
لیشبونة. [ ن َ ] (اِخ ) نام شهری به اندلس . رجوع به لشبونه و لیسبن شود.
-
لیشمونة
لغتنامه دهخدا
لیشمونة. [ ن َ ] (اِخ ) لیسبن . نام شهری به اندلس . و رجوع به لشبونه و لیسبن شود.
-
لیسبن
لغتنامه دهخدا
لیسبن . [ ب ُ ] (اِخ ) پایتخت کشور پرتقال .دارای 489هزار تن سکنه . اشبونه . لشبونه . لیشبونه .
-
لاذرنی
لغتنامه دهخدا
لاذرنی . [ ] (اِ) در زبان مردم اندلس ، قسمی عسل ، یاقوت گوید و لعسلها (ای عسل لشبونة) فضل ٌ علی کل عسل الذی بالاندلس یسمّی اللاذرنی . یشبه السکرّ بحیث انه یلف فی خرقة فلا یلّونها. (معجم البلدان . ذیل لشبونه ).
-
ژزف اول
لغتنامه دهخدا
ژزف اول . [ ژُ زِ ف ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه پرتقال از 1750 تا 1777 م . پسر ژان پنجم و ماری آن دتریش . مولد بسال 1715 در لشبونة و هم بدانجا نیز وفات کرده است .
-
کارلس اول
لغتنامه دهخدا
کارلس اول . [ ل ُ س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) فرزند لوئی اول پادشاه «پرتقال » و «ماری پیا» متولد در لیسبن (لشبونه ) در سال 1863 م . وی به سال 1889بپادشاهی پرتقال رسید و به سال 1908 مقتول گردید.
-
استرمادور
لغتنامه دهخدا
استرمادور. [ اِ رِ ] (اِخ ) (در اسپانیولی : اکسترمادور ، در پرتغالی : استرمادورا ) ناحیه ای در شبه جزیره ٔ ایبری . استرمادور اسپانیولی ، کرسی آن بطلیوس که شامل ایالات کنونی بطلیوس و شریش است . || استرمادور پرتغالی ، شامل نواحی لریا ، شنتمریه ، ستوبل ...
-
اشبونة
لغتنامه دهخدا
اشبونة. [ اُ ن َ ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (منتهی الارب ). لبشونه . لیسبن . لیزبون . (دمشقی ). شهری به اسپانیا. (نفح الطیب ). شهری به اندلس که آنرا لشبونة نیز گویند و آن متصل به شنترین و نزدیک بحر محیط است و در ساحل آن عنبر نیکو یافت میشده است . اب...
-
باجه
لغتنامه دهخدا
باجه . [ ج َ ] (اِخ ) شهری قدیم است اندر اندلس و باخواسته . (حدود العالم ). نام قصبه ایست در ایالت آلمتیو از کشور پرتقال در جهت جنوب ، در 120هزارگزی جنوب شرقی شهر لیسبون (لشبونه ). در جلگه ای بسیار دلکش بر تپه ٔ فرحبخشی واقع گشته ، دارای ده هزار جمعی...
-
پرتقال
لغتنامه دهخدا
پرتقال . [ پ ُ ت ُ ] (اِخ ) (کشور...) نام قدیم آن لوزی تانی و یکی از کشورهای جنوبی اروپاست و در مغرب شبه جزیره ٔ ایبری واقع است و سرحدات آن از مشرق و شمال اسپانیا و از مغرب و جنوب اقیانوس اطلس است و 88740 هزارگزمربع مساحت و 6500000 تن سکنه دارد. پایت...
-
اسپانیا
لغتنامه دهخدا
اسپانیا. [ اِ ] (اِخ ) (در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا ) اِسپانْی . اسپانیول و در نزدعرب اندلس . قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشه ٔ جنوب غربی اروپا و آن با قطعه ٔ پرتقال شبه جزیره ٔ ایبری را تشکیل می دهد. پرتقال از نظر احوال جغرافیائی و احوال...