کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لزن
لغتنامه دهخدا
لزن . [ ل َ ] (ع اِ) ج ِ لزنة. (منتهی الارب ).
-
لزن
لغتنامه دهخدا
لزن . [ ل َ ](ع ص ) مشرب لَزن ، آبخور که بر آن مردم بسیار گرد آیند به جهت آب و انبوهی کنند. لَزِن . (منتهی الارب ).
-
لزن
لغتنامه دهخدا
لزن . [ ل َ زَ / ل َ ] (ع مص ) انبوهی نمودن و گرد آمدن قوم بر آب و در هرکاری که باشد. (منتهی الارب ). گرد آمدن قوم بر سر چاه به جهت آب و انبوهی کردن در هر کاری . (منتخب اللغات ).
-
لزن
لغتنامه دهخدا
لزن . [ ل َ زِ ] (ع ص ) لَزْن . رجوع به لَزْن شود.
-
جستوجو در متن
-
lazing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لزن، تنبلی کردن
-
لزنة
لغتنامه دهخدا
لزنة. [ ل َ ن َ ] (ع ِا) سختی زندگانی . || تنگی . || (ص ) سال سخت . || نیک تنگ . ج ، لزن . || لیلة لزنه [ ل َ ن َ / ل ِ ن َ ]، شب تنگ یا شب سرد. (منتهی الارب ).
-
انبوهی کردن
لغتنامه دهخدا
انبوهی کردن . [ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمعیت کردن و بر یکدیگر فشار وارد آوردن . (ناظم الاطباء). زحمت . (تاج المصادر بیهقی ). زحام . (دهار). اعتراک . ازدحام . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مداغشه . تهوش . تصادم . مداکاة. تمالؤ. (منتهی الارب...
-
زبن
لغتنامه دهخدا
زبن . [ زَ ] (ع مص ) راندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زبن دفع است . (لسان العرب ). زبن دفع است و «ناقة زبون » شتر ماده ای است که با لگد زدن حالب را براند و مانع شیر دوشیدن شود. و هم بدین معنی است : «حرب زبون »، جنگ را تشبیه به آن ناقه کنند. (از...