کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لزر
لغتنامه دهخدا
لزر. [ ل ُ زِ ] (اِخ ) دپارتمان دولا. دپارتمانی متشکل از قسمت بزرگی از ژوودان ، دارای دو آرندیسمان و 24 کانتن و 198 کمون و 101849 تن سکنه .
-
لزر
لغتنامه دهخدا
لزر. [ ل ُ زِ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ جبال سون ، در ایالتی به همین نام به فرانسه ، بلندترین نقطه ٔ آن دارای 1702 متر است .
-
لزر
لغتنامه دهخدا
لزر. [ل َ زَ ] (اِخ ) نام کوهی از کوههای دوهزار مازندران .(مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 153).
-
جستوجو در متن
-
لانگنی
لغتنامه دهخدا
لانگنی . [ گ ُن ْی ْ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت (لُزِر) از ولایت مِند فرانسه . دارای راه آهن و 3930 تن سکنه است .
-
لانگدک
لغتنامه دهخدا
لانگدک . [ گ ِ دُ ] (اِخ ) ایالتی از فرانسه ٔ قدیم واقع در جنوب گوین و شمال روسیون . کرسی تولوز و آن شامل : ژوودان ، وِلِی ؛ ویواره و غیره بود و به سال 1271 منضم به پایتخت شد و تشکیل ایالت «هُت گارُن »؛ اُد؛ تارن ؛ «هِرُل »؛ گار؛ «آردِش »؛ «لُزِر» و ...
-
لرزش
لغتنامه دهخدا
لرزش . [ ل َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر از لرزیدن (این قلیل الاستعمال است ). لزر. لرزه . لرزیدن . رعدة. اِرتعاد. رجفة . اهتزاز. ارتعاش : ز باریدن برف و باران و سیل به لرزش درافتاده همچون سهیل . سعدی .نفاض ؛ لرزش تب . (منتهی الارب ).