کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرزان گوشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرزان گوشت
لغتنامه دهخدا
لرزان گوشت . [ ل َ ] (ص مرکب ) مثخبج . رجوع به لرزانیدن شود: زن لرزان گوشت .
-
واژههای مشابه
-
عبهر لرزان
لغتنامه دهخدا
عبهر لرزان . [ ع َ هََ رِ ل َ ] (اِخ ) کنایه است از گیسوی حضرت رسالت . (ناظم الاطباء).
-
صدای لرزان
لغتنامه دهخدا
صدای لرزان . [ ص َ / ص ِ ی ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صدای مرتعش . آوازی که هنگام خروج از گلو لرزان بیرون می آید، از ترس یا حزن یا موجبات دیگر.
-
عنبر لرزان
لغتنامه دهخدا
عنبر لرزان . [ عَم ْ ب َ رِ ل َ ] (اِخ ) کنایه از گیسوی حضرت رسالت پناه (ص ). (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). عنبر ارزان . رجوع به عنبر ارزان شود : بوی کز آن عنبر لرزان دهی گر به دو عالم دهی ارزان دهی .نظامی .
-
ترسان و لرزان
لغتنامه دهخدا
ترسان و لرزان . [ ت َ ن ُ ل َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) مرعوب . وحشت زده و مضطرب . بیمناک . خائف .
-
جستوجو در متن
-
بجباج
لغتنامه دهخدا
بجباج . [ ب َ ] (ع ص ، اِ) بجباجة. آنکه می لرزد گوشت وی از فربهی . مرد فربه لرزان گوشت . || احمق بسیارگوی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || رمل بجباج ؛ ریگ توده ٔ سطبر. (منتهی الارب ).
-
فریصة
لغتنامه دهخدا
فریصة. [ ف َ ص َ ] (ع اِ) گوشت پاره ٔ شانه ٔ ستور که لرزان باشد و عام است . (از منتهی الارب ). گوشت پاره ٔ میان پهلو و شانه که پیوسته لرزان باشد. (از اقرب الموارد). || رگ گردن که بر گلو باشد. ج ، فریص ، فرائص . || دُبُر. (منتهی الارب ). || نوبة. (اقر...
-
مثخبج
لغتنامه دهخدا
مثخبج . [ م ُ ث َ ب َ ] (ع ص ) لرزان گوشت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
بجباجة
لغتنامه دهخدا
بجباجة. [ ب َ ج َ ] (ع ص ، اِ) مرد فربه لرزان گوشت . || احمق بسیارگوی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). و رجوع به بجباج شود.
-
کلم شلم
لغتنامه دهخدا
کلم شلم . [ ک َ ل َ ش َ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) گوشتی بسیار و لرزان بر تن آدمی . گوشت بسیار و لرزنده بر روی یکدیگر در بدن شخص فربه و بیشتر زنان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (ص مرکب ) فربه با گوشتی لطیف و سفید (زن ). سخت فربه و سفید. فربه با ...
-
رعدید
لغتنامه دهخدا
رعدید. [ رِ ] (ع ص ) جنبان و ترسان . (ناظم الاطباء). ترسویی که بسیار لرزان باشد. (از اقرب الموارد).بددل . ترسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ترسنده . ترسو. (یادداشت مؤلف ). || زن لرزان گوشت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد...
-
پیه
لغتنامه دهخدا
پیه .(اِ) شحم . پِه ْ. وزد. پی . حمیش . چربوی گذاخته ٔ حیوان . چربوی گوسفند و دیگر جانوران . چیزی سپید که بر گوشت مانند روغن منجمد میباشد و آنرا به عرف چربی گویند. (غیاث ). قسمی چربی که در بعض اعضاء حیوان است چون چربوی چادرپیه و چربوی روی کلیتین و غی...
-
دنبه
لغتنامه دهخدا
دنبه . [ دُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) آن جزء از گوسفند که به جای دم از خلف آن واقع شده و محتوی چربش است . (ناظم الاطباء). دم نوعی از گوسپند که پهن باشد که هندیان آن را چکتی نامند. (آنندراج ) (غیاث ). الیة. دم نوعی از گوسپندان که چرب و کلان شود. چربوی دنبال...