کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرده
لغتنامه دهخدا
لرده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 49هزارگزی جنوب رودسر و 13هزارگزی جنوب خاوری سی پل . دارای 80 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
لرده
لغتنامه دهخدا
لرده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیسکان بخش خورموج شهرستان بوشهر،واقع در 18 هزارگزی خاوری خورموج و دامنه ٔ باختری کوه گیسکان . معتدل . دارای 103 تن سکنه ٔ فارسی زبان . آب آن از چشمه و چاه . محصول آنجا غلات و بادام و انگور،شغل اهالی زراعت و باغد...
-
لرده
لغتنامه دهخدا
لرده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان سمام بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 24هزارگزی جنوب امام نزدیک شاهیجان . کوهستانی . سردسیر، دارای 150 تن سکنه . شیعه گیلکی و فارسی زبان . آب آن از چشمه سار. محصول آنجاغلات و بنشن و لبنیات . شغل اهالی زراعت ...
-
واژههای مشابه
-
لرده شور
لغتنامه دهخدا
لرده شور. [ ل َ دِ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 40هزارگزی شمال باختری ماه نشان . کنار راه مالروعمومی . دامنه . سردسیر. دارای 185 تن سکنه شیعه . آب آن از رود محلی . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالر...