کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لرد
/lard/
معنی
۱. صحرا؛ بیابان.
۲. میدان.
۳. میدان اسبدوانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تهمانده، تهنشست، درد، رسوب
۲. مسطح، هموار ≠ صاف
دیکشنری
deposit, dregs, lees, lord, seignior
-
جستوجوی دقیق
-
لرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تهمانده، تهنشست، درد، رسوب ۲. مسطح، هموار ≠ صاف
-
لرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lard ۱. صحرا؛ بیابان.۲. میدان.۳. میدان اسبدوانی.
-
لرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لرت› lerd آنچه از مایعات در ته ظرف تهنشین شود؛ دُرد.
-
لرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: lord] lord لقبی که در انگلستان به بعضی اشخاص که دارای مقام عالی باشند داده میشود.
-
لرد
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) دُرد، ته نشستِ مایعات .
-
لرد
فرهنگ فارسی معین
(لَ)(اِ.) 1 - خارج ، بیرون . 2 - میدان ، صحرا.
-
لرد
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ انگ . ] (اِ.) عنوانی است اشرافی که در انگلستان به نجبا و بزرگ زادگان می دهند.
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل َ ] (اِ) خارج . بیرون . مقابل درون . مقابل داخل . || میدان و صحرا. (آنندراج ). میدان اسب دوانی . (برهان ) : گلگون ز خون خصم دغل شد فضای لرد.؟
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل ِ ] (اِ) دُردی . لای . خرّه . لِرت . عکر.- لرد سرکه یا لرد آب لیمو ؛ دُردی آنها.
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 22500 گزی خاوری هشجین و 30 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه . کوهستانی معتدل ، دارای 1276 تن سکنه شیعه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات و سردرختی . شغل اهالی زراعت و گله دا...
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل ُ ] (انگلیسی ، اِ) عنوانی که در انگلستان به اعضای مجلس اعیان و بعض مردم دیگر دهند.
-
لرد
دیکشنری فارسی به عربی
سيد , لورد
-
لرد
واژهنامه آزاد
بیرون
-
لرد
واژهنامه آزاد
(زرین دشت فارس) لَرد؛ بیرون، بیرون از خانه یا ساختمان، پشت درب ورودی ساختمان.