کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لذا
/lezā/
معنی
برای این؛ بنابراین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بنابراین، پس
دیکشنری
hence, therefore, thereupon
-
جستوجوی دقیق
-
لذا
واژگان مترادف و متضاد
بنابراین، پس
-
لذا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی] lezā برای این؛ بنابراین.
-
لذا
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (ق مر.) بدین جهت ، از این رو.
-
لذا
لغتنامه دهخدا
لذا. [ ل ِ ] (ع ق مرکب ) (از «ل » به معنی برای + «ذا» به معنی این ) برای این . ازین روی . ازینرو. بدینجهت . بدین سبب .
-
لذا
دیکشنری عربی به فارسی
چنين , اينقدر , اينطور , همچو , چنان , بقدري , انقدر , چندان , همينطور , همچنان , همينقدر , پس , بنابراين , از انرو , خيلي , باين زيادي , براي ان (منظور) , از اينرو , بنابر اين , بدليل ان , سپس
-
واژههای همآوا
-
لذع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] laz' ۱. با زبان و سخن زشت کسی را آزردن.۲. [قدیمی] سوختن.
-
لذع
لغتنامه دهخدا
لذع .[ ل َ ] (ع مص ) سوختن آتش . (منتهی الارب ). سوزانیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). اِحراق . بسوختن . (زمخشری ). سوختن آتش کسی را. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: باذال معجمه نزد پزشکان کیفیتی است بسیار نافذ و لطیف و آن ، گاه اتصال تفرقی کثیرالعدد مت...
-
لزء
لغتنامه دهخدا
لزء. [ ل َزْءْ ] (ع مص ) بخشیدن کسی را. || پر کردن . || نیکو چرانیدن شتران . || زائیدن مادر بچه را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
چندان
دیکشنری فارسی به عربی
جدا , لذا
-
اینقدر
دیکشنری فارسی به عربی
لذا
-
همچو
دیکشنری فارسی به عربی
لذا
-
چنان
دیکشنری فارسی به عربی
لذا
-
بقدری
دیکشنری فارسی به عربی
لذا