کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لخشنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لخشنده
/laxšande/
معنی
آنکه بلخشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
sleek
-
جستوجوی دقیق
-
لخشنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] laxšande آنکه بلخشد.
-
لخشنده
لغتنامه دهخدا
لخشنده . [ ل َ ش َ دَ / دِ ] (نف ) لغزنده .
-
جستوجو در متن
-
لیز
واژگان مترادف و متضاد
سر، لزج، لخشنده، لغزنده، لغزان
-
لغزنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. سر، لخشنده، لغزان، لیز ۲. لزج ۳. شیبدار، شیبناک
-
لخشان
لغتنامه دهخدا
لخشان . [ ل َ ] (نف ) لغزان . نسو. نسود. اَملس . لخشنده . در حال لخشیدن . هموار. چیز املس که بر آن پای بلغزد و این مشتق از لخشیدن به معنی لغزیدن است از اینجاست یخ لخشک به معنی لغزیدن بر یخ و اینقدر هست که بر جای لغزیدن اطلاق لخشان مجاز است . (آنندراج...