کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لحیه
/lehye/
معنی
مویهای گونه و چانۀ مرد؛ ریش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ریش، محاسن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لحیه
واژگان مترادف و متضاد
ریش، محاسن
-
لحیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لحیَة] lehye مویهای گونه و چانۀ مرد؛ ریش.
-
لحیه
فرهنگ فارسی معین
(لِ یَ یا یِ) [ ع . لحیة ] (اِ.) ریش ، محاسن . ج . لحی .
-
واژههای مشابه
-
لحیة
لغتنامه دهخدا
لحیة. [ ل َح ْ ی َ ] (ع اِ) زجر است ضأن را.
-
لحیة
لغتنامه دهخدا
لحیة. [ ل ِح ْ ی َ ] (اِخ ) ابن خلف الطائی از شاعران عرب است . رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 247 شود.
-
لحیة
لغتنامه دهخدا
لحیة. [ ل ِح ْ ی َ ] (اِخ ) نام قصبه و بندرگاه و مرکز قضائی است در 120هزارگزی شمال حدیدة در سنجاق یمن . دارای حدود 3500 تن سکنه . آن را قلعتی است و سه جامع دارد و آب آن از دوفرسنگی به وسیله ٔ شتران از چاهها آورده میشود در خشک سالیها آب این چاهها تلخ ...
-
لحیة
لغتنامه دهخدا
لحیة. [ ل ِح ْ ی َ ] (ع اِ) ریش . محاسن شعر الخدین و الذقن . ج ، لِحی ̍، لُحی ̍. (منتهی الارب ). لحوی منسوب بدان است . (آنندراج ). و هما لحیتان : اللحیة لیة ما لم تطل من الطلیة : لحیه ٔ طاهربن ابراهیم لحیه ای هست ازدر تعظیم . ؟ (از تاریخ بیهقی ص 127)...
-
لحية
دیکشنری عربی به فارسی
ريش , خوشه , هرگونه برامدگي تيزشبيه مو و سيخ در گياه و حيوان , مقابله کردن , ريش دارکردن
-
لحیة التیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] lehyatottoys = شِنگ
-
لحیه جنباندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جُ نú دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنایه از: سخن گفتن ، اظهار فضل کردن .
-
اظهار لحیه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ لِ یِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .)اظهار فضل کردن ، خودی نشان دادن .
-
جستوجو در متن
-
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
دیکشنری فارسی به عربی
لحية
-
ریش دارکردن
دیکشنری فارسی به عربی
لحية