کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحیة التیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لحیة التیس
/lehyatottoys/
معنی
= شِنگ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لحیة التیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] lehyatottoys = شِنگ
-
واژههای مشابه
-
لحیه
واژگان مترادف و متضاد
ریش، محاسن
-
لحیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لحیَة] lehye مویهای گونه و چانۀ مرد؛ ریش.
-
لحیه
فرهنگ فارسی معین
(لِ یَ یا یِ) [ ع . لحیة ] (اِ.) ریش ، محاسن . ج . لحی .
-
لحية
دیکشنری عربی به فارسی
ريش , خوشه , هرگونه برامدگي تيزشبيه مو و سيخ در گياه و حيوان , مقابله کردن , ريش دارکردن
-
لحیه جنباندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جُ نú دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنایه از: سخن گفتن ، اظهار فضل کردن .
-
اظهار لحیه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ لِ یِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .)اظهار فضل کردن ، خودی نشان دادن .
-
واژههای همآوا
-
لحیةالتیس
لغتنامه دهخدا
لحیةالتیس . [ ل ِح ْ ی َ تُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) شنگ . ریش بز. ریش بز خالدار. الاله شنگ و آن گیاهی است . (منتهی الارب ). قستوس . سکوس . سقواص . اذناب الخیل . اسفلنج . نباتی است که در او قبضی است و گل او قویتر از برگ باشد. (مفاتیح ). صاحب بحرالجواهر ...
-
جستوجو در متن
-
مارنه
لغتنامه دهخدا
مارنه . [ رِ ن َ / ن ِ ] (اِ) گیاهی است که آن را به عربی لحیة التیس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). شنگ که به تازی لحیةالتیس گویند. (ناظم الاطباء). گونه ای شنگ که آن را شنگ چمنی گویند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به لحیةالتیس شود. || اسپیره . (فرهنگ فار...
-
لحیةالتیس
لغتنامه دهخدا
لحیةالتیس . [ ل ِح ْ ی َ تُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) شنگ . ریش بز. ریش بز خالدار. الاله شنگ و آن گیاهی است . (منتهی الارب ). قستوس . سکوس . سقواص . اذناب الخیل . اسفلنج . نباتی است که در او قبضی است و گل او قویتر از برگ باشد. (مفاتیح ). صاحب بحرالجواهر ...