کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحموک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لحموک
لغتنامه دهخدا
لحموک . [ ل َ ] (اِ) در تداول مردم خراسان به خربوزه و هر میوه ای اطلاق شود که فاسد و آبکی شده باشد. (خراسان گناباد). تلیده (در لهجه ٔ قزوین ). لهیده . آب انداخته .
-
واژههای مشابه
-
لَحْمُوْکْ
لهجه و گویش گنابادی
lahmouwk در گویش گنابادی یعنی زیاد رسیده(میوه ها)، لعبوک ، فرو رفته و نرم شده ، در حال فساد و فاسد شدن ، اولین مرحله فساد در میوه ها یا غذاها را لحموک گویند.
-
واژههای همآوا
-
لَحْمُوْکْ
لهجه و گویش گنابادی
lahmouwk در گویش گنابادی یعنی زیاد رسیده(میوه ها)، لعبوک ، فرو رفته و نرم شده ، در حال فساد و فاسد شدن ، اولین مرحله فساد در میوه ها یا غذاها را لحموک گویند.