کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لحمانی
لغتنامه دهخدا
لحمانی . [ ل َ نی ی ] (ع ص نسبی ) از گوشت : گرده جسمی لحمانی است . (حمداﷲ مستوفی ).
-
جستوجو در متن
-
عصبانی
لغتنامه دهخدا
عصبانی . [ ع َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به عصب ، با زیادت الف و نون برای تأکید، مثل ربانی و لحیانی و برانی و روحانی و جسمانی و صمدانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). عصب دار. دارای عصب و پی : اعالی معده را فم معده خوانند، در جرم او قوت عصبانی بیشتر از لحمانی ...
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ع پسوند)َان . در عربی چون پیش از یاء نسبت درآید شدت و مبالغه ٔ انتساب راست . و گفته اند برای تعظیم و تأکید است : باقلانی . بحری ، بحرانی (شدیدالحمرة). برّی ، برّانی .تحتانی . جسدانی . جسمی ، جسمانی . حقانی . دَیرانی (خداوند دیر). ربّی ، ربّانی...
-
ذوبطنین
لغتنامه دهخدا
ذوبطنین . [ ب َ ن َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) عضله ٔ ذوبطنین . دو سر آن ضخیم و لحمانی و وسط آن وتریست و بروی خود منعطف شده در قسمت فوقی و طرفی و قدامی عنق قرار گرفته . اتصالات : از خلف بشکاف ذوبطنین زائده ٔ حلمة و بکنار قدامی این زائده پیوسته از تارهای...