کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحظه به لحظه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لحظه به لحظه
برابر فارسی
دمادم، دم به دم
دیکشنری
momentarily, momently, up-to-the-minute
-
جستوجوی دقیق
-
لحظه به لحظه
فرهنگ واژههای سره
دمادم، دم به دم
-
واژههای مشابه
-
shot break,shot instant, time break
لحظۀ انفجار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] لحظۀ ایجاد موج لرزهای در چشمۀ لرزه
-
grab sample
نمونۀ لحظهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] نمونۀ منفردی که در زمان و مکان معین گرفته شده است و ترکیب محیط (آب، فاضلاب، خاک و غیره) را در همان زمان و مکان نشان میدهد
-
time mean speed
میانگین سرعت لحظهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] میانگین سرعت خودروهایی که از یک نقطه در راه یا خط عبور گذر میکنند
-
جستوجو در متن
-
دمادم
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَیا دُ دُ) (ق مر.) پی درپی ، لحظه به لحظه .
-
دمبدم
فرهنگ فارسی معین
(دَ بِ یا بَ دَ) (ق مر.) لحظه به لحظه ، دمادم .
-
آی. سی. یو
واژهنامه آزاد
(ICU) یخشی در بیمارستان، برای مراقبت های ویژه و پایش لحظه به لحظۀ وضعیت بیمار.
-
قیامت کردن
لغتنامه دهخدا
قیامت کردن . [ م َ ک َ دَ ](مص مرکب ) کنایه از کارهای عجیب کردن و کارهای اعجاب انگیختن . (برهان ) (آنندراج ). زیاده از طاقت در کاری کمال نمودن . (آنندراج ). هنگامه کردن . غوغا کردن . آشوب کردن . کاری سخت خوب یا سخت بد کردن : قیامت میکنی سعدی بدین شیر...
-
گاه گاه
لغتنامه دهخدا
گاه گاه . (ق مرکب ) ندرةً. بندرت . بر سبیل ندرت . گاهی دون گاهی .وقتی دون وقتی . مکرر ولی کم و بزمانهای دور از یکدیگر، احیاناً، لحظه به لحظه ، زمان به زمان : به دربند ارگ آمدی گاه گاه همی کردی از دور بر وی نگاه . فردوسی .نگفتی سخن جز ز نقصان ماه که ی...
-
دمادم
لغتنامه دهخدا
دمادم . [ دَ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) لحظه به لحظه . لحظه به دنبال لحظه . دمبدم . پیوسته . دمی بر دمی . در هر نفس . پی درپی . پیاپی (زمانی ). به هر نفس . در هر لحظه . دمی از پی دمی . مرةً بعدَ اُخری ̍. کرةً بعدَ اُخری ̍. (یادداشت مؤلف ). نفس به نفس و...
-
دمادم
فرهنگ گنجواژه
دم به دم، هر لحظه.
-
چشم به هم زدن
واژگان مترادف و متضاد
آن، طرفهالعین، لحظه، لمحه
-
طرفهالعین
واژگان مترادف و متضاد
لمحه، لحظه، یک چشم به هم زدن، آن