کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحاظ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لحاظ کردن
برابر فارسی
درنگر آوردن، درنگریستن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لحاظ کردن
فرهنگ واژههای سره
درنگر آوردن، درنگریستن
-
واژههای مشابه
-
از لحاظ
فرهنگ واژههای سره
برا
-
به لحاظ
فرهنگ واژههای سره
از دید
-
لحاظ کنید
فرهنگ واژههای سره
بنگرید
-
از لحاظ
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) [ فا - ع . ] (حراض . مر.) از نظر، از روی .
-
بی لحاظ
لغتنامه دهخدا
بی لحاظ. [ ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + لحاظ) غافل و بی التفات . (آنندراج ). بی خبر. بی دقت . بی احتیاط. || بدخلق . بدخوی . (ناظم الاطباء).
-
ماده مقوی از لحاظ غذایی
دیکشنری فارسی به عربی
مغذي
-
عقب افتاده (از لحاظ هوش و رشد بدنی)
دیکشنری فارسی به عربی
متخلف عقليا
-
جستوجو در متن
-
مراعات کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاس داشتن، نگاه داشتن ۲. رعایت کردن، توجه کردن، لحاظ کردن ۳. مراقبت کردن
-
منظور کردن
واژگان مترادف و متضاد
محسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن
-
مرعی
واژگان مترادف و متضاد
۱. رعایت، مراعات ۲. رعایتشده، مراعاتشده ۳. ملحوظ، منظور، لحاظ، رعایت ۴. رعایت کردن، لحاظ کردن
-
ملحوظ داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لحاظ کردن، منظور کردن، ملاحظه کردن، درنظرگرفتن ۲. دیدن، نگریستن
-
محاسبه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. حساب کردن ۲. شمردن ۳. به حساب آوردن، لحاظ کردن ۴. بررسی کردن، ارزیابی کردن