کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لجون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لجون
لغتنامه دهخدا
لجون . [ ل َ ] (ع ص ) شتر سرکش گران رفتار. (مذکر و مؤنث در وی یکسان است ). (منتهی الارب ). استر گران رو. (مهذب الاسماء).
-
لجون
لغتنامه دهخدا
لجون . [ ل َج ْ جو ] (اِخ ) نام چمنی به درازای شش میل . باطلاقی در زمستان و تابستان . (معجم البلدان ).
-
لجون
لغتنامه دهخدا
لجون . [ ل َج ْ جو ] (اِخ ) نام شهری به اردن ، میان آن و طبریه بیست میل و به رمله ٔ شهر فلسطین چهل میل است . بدانجا صخره ٔ گردی است در وسط شهر و برآن قبتی است که برخی گمان برند مسجد ابراهیم باشد وزیر قبّه چشمه ای است بسیارآب ... (معجم البلدان ). ازبل...
-
لجون
لغتنامه دهخدا
لجون . [ ل َج ْ جو ] (اِخ )نام موضعی به راه مکه از جانب شام نزدیک تیماء. راعی در گفته ٔ خویش آن را لجان خوانده است : فقلت والحرّة الرّجلاء دونهم و بطن لجّان امّا اعتادنی ذکری صلی علی عزّة الرحمن و ابنتهالیلی و صلی علی جاراتها الاخر. (معجم البلدان ).|...
-
لجون
لغتنامه دهخدا
لجون . [ ل ُ ] (ع مص ) سرکش گردیدن ناقه . لَجان . || گران رفتن ناقه . (منتهی الارب ). گران رو شدن شتر. (تاج المصادر).
-
جستوجو در متن
-
لجان
لغتنامه دهخدا
لجان . [ ل َ ] (ع مص ) لجون . سرکش گردیدن . || گران رفتن . (منتهی الارب ).
-
لجونی
لغتنامه دهخدا
لجونی . [ ل َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لجون ، از بلاد شام . (سمعانی ورق 494).
-
تعنک
لغتنامه دهخدا
تعنک . [ ] (اِخ ) در نزدیکی مجدو بود که بسیار از اوقات با مجدوذکر میشود و چهار میل به لجون و 12 میل به ناصره و 48 میل به قدس مانده واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
زیرا
لغتنامه دهخدا
زیرا. (اِخ ) (برکه ٔ...) یا زیره . نام جایی است میان راه دمشق به حجاز نزدیک شهر بصری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اهل حوران در شهر بصری جمع میشوند و حجاج آذوقه ولوازم و مایحتاج خود را از این محل تهیه می کنند و از آنجا به برکه ٔ زیره (زیرا) میروند و ...
-
حفاریم
لغتنامه دهخدا
حفاریم . [ ] (اِخ ) (بمعنی دو حفره ) یکی از شهرهای عساکر که در نزدیکی شونم بود. (یوش 19:19). یوسیبیوس و جرم گمان میبرند که شهر مرقوم بمسافت 6 میل بشمال شرقی لیجیو واقع بود و تخمیناً 6 میل بشمال شرقی لجون و دو میل بمغرب سولم [شونم ] مانده دهی واقع است...
-
فلسطین
لغتنامه دهخدا
فلسطین . [ ف ِ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) از اجناد شام است ، و نسبت بدان فلسطی و فلسطینی است . (اقرب الموارد). ناحیتی است به شام با کشت وبرز و میوه ها و خواسته ها و مردم بسیار. و رمله قصبه ٔ فلسطین است و شهر غزه و بیت اللحم وشهر مسجد ابراهیم و شهرک نابلس و ا...