کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لتی
لغتنامه دهخدا
لتی ٔ. [ ل َ ] (ع ص ) مرد لازم گیرنده ٔ جای خود. (منتهی الارب ). زمین گیر.
-
لتی
لغتنامه دهخدا
لتی . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخن بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 62هزارگزی شمال باختری درمیان و 17هزارگزی شمال راه شوسه ٔ عمومی قاین به زاهدان ، کوهستانی و معتدل . دارای 52 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان . آب آن از قنات ، شغل اهالی زراعت و راه ...
-
لتی
لغتنامه دهخدا
لتی . [ ل َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ مکران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101).
-
لتی
لغتنامه دهخدا
لتی . [ ل ُ ] (اِخ ) ژولین ویود، پیر. صاحب منصب بحریه و داستان نویس فرانسوی . مولد «رُشفر- سور- مر» (1850-1923 م .).
-
واژههای مشابه
-
یک لتی
لغتنامه دهخدا
یک لتی . [ ی َ / ی ِ ل َ ] (ص نسبی ) یک لختی .- در یک لتی ؛ در که یک مصراع دارد.دارای یک لنگه . که دو لنگه ندارد. (یادداشت مؤلف ).- کاغذ یک لتی ؛ نیم ورقی . یک صفحه ای . (یادداشت مؤلف ).
-
provenience lot
جایمان لَتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] کوچکترین واحد فضایی در تعیین جایمان و ثبت و ضبط دادههای دوبعدی برای یافتههای سطحی و سهبعدی برای یافتههای کاوش
-
واژههای همآوا
-
لطی
لغتنامه دهخدا
لطی . [ ل َ طا ] (ع مص ) گران گردانیدن کسی را. || گمان کردن که نزدیک وی چنان است . (از منتهی الارب ).
-
لطی
لغتنامه دهخدا
لطی . [ ل َطْی ْ ] (ع مص ) بر زمین چسبیدن . (منتهی الارب ). لطء.
-
جستوجو در متن
-
laeti
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لتی
-
اللأات
لغتنامه دهخدا
اللأات . [ اَ ] (ع اِ موصول ) ج ِ اَلَّتی . رجوع به اَلَّتی و اللاتی و اقرب الموارد ذیل «لتی » شود.
-
اللاء
لغتنامه دهخدا
اللاء. [ اَ ءِ ] (ع اِ موصول ) ج ِ اَلَّتی . رجوع به اللاتی و اَلَّتی و اقرب الموارد ذیل «لتی » شود.
-
اللات
لغتنامه دهخدا
اللات . [ اَ ] (ع اِ موصول ) ج ِ اَلَّتی . رجوع به اللاتی و اَلَّتی و اقرب الموارد ذیل «لتی » شود.