کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لتکا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لتکا
معنی
(لُ) [ روس . ] (اِ.) کرجی ، قایق ، بلم .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
motorboat
-
جستوجوی دقیق
-
لتکا
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ روس . ] (اِ.) کرجی ، قایق ، بلم .
-
لتکا
لغتنامه دهخدا
لتکا. [ ] (اِ) (به لهجه ٔ طبری ) باغچه .
-
لتکا
لغتنامه دهخدا
لتکا. [ ل ُ ] (روسی ، اِ) (در تداول بعضی نقاط سواحل دریای خزر) قایق . کرجی . بلم . فقه . طراده . زورق . قارب . لتکه . غراب .
-
جستوجو در متن
-
قایق
واژهنامه آزاد
لتکا، بلم.
-
لتکه
لغتنامه دهخدا
لتکه . [ ل ُ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) لتکا. زورق . کرجی . رجوع به لتکا شود.
-
قایق
لغتنامه دهخدا
قایق . [ ی ِ ] (ترکی ، اِ) کشتی . (آنندراج ). کرجی . بلم . ناوچه . زورق . قُفَّه . طراده .لتکا. قارب . ترکیبات : قایق ران . قایق رانی . قایقچی .
-
بلم
لغتنامه دهخدا
بلم . [ ب َ ل َ ] (اِ) قسمی کرجی بی دیواره که از تیرهای بهم پیوسته کنند در خلیج فارس . نامی است که در جنوب به قایق دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). قایق . قُفّه . طَرّادة. زورق . کرجی . لتکا.
-
کرجی
لغتنامه دهخدا
کرجی . [ ک َ رَ ] (اِ) نوعی از کشتی خرد که برای حمل اسباب به کار برند. (آنندراج ). کشتی خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). زورق . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). طَرّاده . لُتکا. بَلَم . قُفّه . غُراب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به زورق شود.
-
طرادة
لغتنامه دهخدا
طرادة. [ طَرْ را دَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث طراد. کرجی . بلم . قایق . طراد. لتکا. زورق . قفه . || زن بدعمل . || راننده ٔ کشتی . (مهذب الاسماء). || علم . و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1712، 1714، 1715، 1786 شود.
-
زورق
لغتنامه دهخدا
زورق . [ زَ رَ ] (معرب ، اِ) کشتی کوچک را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کشتی خرد. (منتهی الارب ) (غیاث ). سفینه و کشتی کوچک . (ناظم الاطباء). کشتی بسیار کوچک . کرجی . قایق . (فرهنگ فارسی معین ). کرجی . قُفّه . طَرّاده . ناوچه . بلم . لُتکا. قایق . غُرا...