کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لتح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لتح
لغتنامه دهخدا
لتح . [ ل َ ] (ع مص ) کلوخ انداختن بر اندام یا به روی کسی پس داغ دار ساختن یا کور کردن چشم وی را. || نگاه کردن به کسی . || آرمیدن با زن . || چیزی باقی نگذاشتن نزد کسی . || به دست زدن کسی را. (منتهی الارب ).
-
لتح
لغتنامه دهخدا
لتح . [ ل َ ت َ ] (ع مص ) گرسنه گردیدن . (منتهی الارب ) . گرسنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرسنگی . جوع .
-
لتح
لغتنامه دهخدا
لتح . [ ل َ ت ِ / ل َ ] (ع ص ) رجل لتح ؛ مردخردمند رسا در امور زیرک . لُتَحَة. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
لته
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارچهکهنه، کهنهژنده ۲. پالیز، صیفیکاری، فالیز، کشتزار، مزرعه
-
لته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] lat[t]e پارچۀ کهنه؛ ژنده.
-
لته
فرهنگ فارسی معین
(لَ تُِ) (اِ.) 1 - تکه پارچة کهنه . 2 - تخته های مستطیلی که در بعضی نقاط گیلان و مازندران به جای سفال پشت بام به کار برند. 3 - (عا.) لنگه در.
-
لته
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - پالیز خربزه ، هندوانه ، خیار و غیره . 2 - کشتزار.
-
لطح
لغتنامه دهخدا
لطح . [ ل َ ] (ع مص ) به شکم کف دست زدن کسی را. به کف دست بر پشت کسی زدن نرم نرم . و فی الحدیث : فجعل یلطح افخاذنا بیدیه ؛ ای یضرب الضرب اللین . (منتهی الارب ). دست نرم بر چیزی زدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || بر زمین زدن کسی را. (از منتهی الارب ). |...
-
لته
لغتنامه دهخدا
لته . [ ل َت َ / ت ِ / ل َت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ) کهنه . خرقه . پینه . قطعه ای از جامه ٔ کهن یا نو. ژنده . پاره ٔ جامه . (برهان ). فرام . فرامه . رُکو. رکوه . روکا. لجام (در معنی لته ). مِعرکَه : دوزیم قبا بهر قدت از گل سوری تا خلعت زیبای تو از لته نباش...
-
لَته
لهجه و گویش تهرانی
پارچه کهنه،لنگه،(صحافی)یک ورق که به کتاب چسبانده میشود،نصفه،سد کوچک چوبی جلوی آب،پاره،مزرعه کوچک
-
لته
واژهنامه آزاد
لُتَّه(lotte & lotta ):کسی که لکنت زبان مادرزادی دارد.(گویش شوشتری)
-
لطه
واژهنامه آزاد
در زبان عربی به معنی ماهیچه و از ریشه لطیطه می باشد همچنین این اصطلاح به صورت عامیانه برای افرادی که لکنت زبان دارند به کار می رود
-
لته
واژهنامه آزاد
به معنی تکه بارچه کهنه و لطه از زبان عربی لطیطه به معنی ماهیچه می باشد
-
لته
واژهنامه آزاد
پارچه کهنه