کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لبیس
/labis/
معنی
۱. مانند؛ همتا.
۲. جامهای که از بسیارپوشیدن کهنه شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لبیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] labis ۱. مانند؛ همتا.۲. جامهای که از بسیارپوشیدن کهنه شده باشد.
-
لبیس
لغتنامه دهخدا
لبیس . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ بسیار پوسیده ٔ کهنه شده . (منتهی الارب ). جامه ٔ داشته . (مهذب الاسماء). || همتا. مانند. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
لبیث
لغتنامه دهخدا
لبیث . [ ل َ ] (ع ص ) ناپاک . خبیث .- لبیث کبیث ؛ از اتباع است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
صفت
لغتنامه دهخدا
صفت . [ ص َ ف َ ] (اِخ ) هروی آرد: قریه ای است در جوف مصر نزدیک به لبیس که گویند گاوی را که بنی اسرائیل بذبح آن مأمور شدند بدانجا فروخته شد و در آن قبه ای است معروف به قبةالبقره که تا امروز باقی است . (معجم البلدان ).