کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبۀ کاذب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
false flange
لبۀ کاذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] باریکهای زاید در سمت بیرونی چرخ که در نتیجۀ سایش غلتشگاه چرخ ایجاد میشود
-
واژههای مشابه
-
limb2
لبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مرز قرص مرئی جِرم سماوی از دید ناظر زمینی
-
لبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. حاشیه، کناره، کناره، لب، مرز ۲. تیزی
-
لبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) labe ۱. لبمانند.۲. کناره و لب چیزی.
-
لبه
فرهنگ فارسی معین
(لَ بِ) (اِ.) 1 - کنار، حاشیه . 2 - طرف برندة کارد.
-
لبه
لغتنامه دهخدا
لبه . [ ل َ ب َ / ب ِ ] (اِ) تیزنا. تیزه . دَم .حدّ. لب . دَمه . حرف . طرف برنده ٔ کارد و امثال آن .- لبه از ظرفی یا جامه ای یا دیواری و غیره ؛ کنار. حاشیه . طرف و جانب آن .- لبه ٔ شمشیر ؛ تیزنای آن . || آفتاب گردان (در کلاه ) : دوخته بر طرف کلاهش ل...
-
لبة
لغتنامه دهخدا
لبة. [ ل َ ب َ ] (ع اِ)شیر ماده . لَبْوَة. لِبْوَة. لباة. (منتهی الارب ).
-
لبة
لغتنامه دهخدا
لبة. [ ل َب ْ ب َ ] (ع اِ) سر سینه . || (ص ) زن پاکیزه . || زن پاکیزه خوی . || زن شوی دوست . (منتهی الارب ). زنی که شوهر خود را دوست دارد یا فرزند. (مهذب الاسماء).
-
لبه
دیکشنری فارسی به عربی
جناح , حاشية , حافة , حدود , راند , شفة , لسان الحال
-
edge of chaos
لبۀ آشوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] محلی میان حالت ایستا و حالت آشوبناک در یک سامانۀ پویا
-
body flange
لبۀ اتصال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] محل اتصال دو صفحه از بدنۀ خودرو که باعث ایجاد برآمدگی کوچکی در سطح بدنه میشود
-
incisal edge, incisal margin, incisal surface, margo incisal, shearing edge
لبۀ بُرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بخشی از تاج دندانهای قدامی که عمل بریدن را انجام میدهد
-
preceding limb
لبۀ پیشرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] بخشی از لبۀ قرص جِرم سماوی در سمت حرکت آن در آسمان
-
tripping palm, canting piece
لبۀ تاج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قطعۀ برآمده و متصل به تاج یا سر لنگر در لنگرهای بیشانه