کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبنیاتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لبنیاتی
دیکشنری فارسی به عربی
معمل الالبان
-
جستوجو در متن
-
شیربندی
لهجه و گویش تهرانی
لبنیاتی
-
dairy cattle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احشام لبنیاتی
-
dairy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لبنیات، لبنیاتی، شیر بندی
-
dairies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لبنیات، لبنیاتی، شیر بندی
-
شیربندی/شیربند
لهجه و گویش تهرانی
لبنیاتی /متصدی لبنیات
-
creamery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیرینی پزی، لبنیاتی، کارخانه کره گیری
-
معمل الالبان
دیکشنری عربی به فارسی
شير بندي , لبنياتي , قسمتي از مزرعه که لبنيات تهيه ميکند
-
شیرفروش
لغتنامه دهخدا
شیرفروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) لبان . فروشنده ٔ شیر. که شیر فروختن پیشه دارد. لبنیاتی . (یادداشت مؤلف ). فامی . (منتهی الارب ).
-
آب بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābbandi ۱. (مکانیک) روان شدن قطعات تحت سایش در خودروها یا موتورسیکلتهای نو.۲. محل تهیۀ بستنی، ماست، پنیر، خامه، و مانندِ آن؛ لبنیاتی.۳. گرفتن یا جوش دادن درزهای وسایل یا ظروف فلزی.