کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لباثة
لغتنامه دهخدا
لباثة. [ ل َ ث َ ] (ع مص ) لَبث . درنگ کردن .
-
لباث
لغتنامه دهخدا
لباث . [ ل َ ] (ع مص ) درنگ کردن . لبث . لباثة. لبیثة. (منتهی الارب ).
-
مَا لَبِثُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
نماندند - مكث نكردند - درنگ ننمودند(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
لَّبِثْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
ماندي - مكث كردي - درنگ نمودي(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
لَبِثْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
ماندم - مكث كردم - درنگ نمودم(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
لَّبِثْتُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
مانديد - مكث كرديد - درنگ نموديد(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
لَبِثْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
مانديم - مكث كرديم - درنگ نموديم(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
لَبِثُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
ماندند - مكث كردند - درنگ نمودند(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن وقاص بن محصن بن کلدةبن عبد (یا لیل )بن طریف بن عتوارةبن عامربن مالک بن لبث بن بکربن عبدمناةبن کنانة. رجوع به علقمه ٔ لیثی شود.
-
درنگ کننده
لغتنامه دهخدا
درنگ کننده . [ دِ رَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) تأخیر کننده . تأمل کننده . لابث (دهار). لَبِث . (منتهی الارب ). معوِّق . (منتهی الارب ). رجوع به درنگ کردن در تمام معانی شود.
-
ذعالیب
لغتنامه دهخدا
ذعالیب . [ ذَ ] (ع اِ) جمع ذُعلوب . کناره جامه های پاره و خرقه ها یا آنچه از جامه های پاره شده بدان آویزان باشد. جامه های کهنه . جامه های خَلَق : لقد اکون علی الحاجات ذا لبث و احوذیّاً اذا انضم ّ الذعالیب .و سیوطی در المزهر گوید. ذعالیب جمعی است بی و...
-
نامی
لغتنامه دهخدا
نامی . (اِخ ) احمدبن محمد دارمی مصیصی ، مکنی به ابوالعباس و مشتهر به نامی . از شاعران و ادبای عرب و مداح سیف الدوله است . او را با متنبی معارضاتی بوده . اوراست : دیوان شعر، الامالی ، القوافی . وی بسال 370 یا 371 یا 399 هَ . ق . در حلب درگذشت . از اشع...
-
لقطة
لغتنامه دهخدا
لقطة. [ ل ُ طَ / ل ُ ق َ طَ ] (ع اِ) آنچه برداشته و برچیده شوداز خوشه و جز آن . (منتهی الارب ). چیز پیداشده . || (اصطلاح فقه ) و فی الحدیث سئل رجل النبی (ص ) عن اللقطة فقال : احفظ عقاصها و وکأها ثم عرّفها سنةفان جاء صاحبها والا فشانک بها. (منتهی الا...
-
قعود
لغتنامه دهخدا
قعود. [ ق ُ ] (ع مص ) نشستن . (منتهی الارب ). یا قعود نشستن از قیام است و جلوس نشستن از ضجعة و سجدة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یقال : للقائم اقعد و للنائم اجلس . و در کلیات آمده که در جواب «ما یصنع فلان »، گویند یقعد، به معنی یمکث ، خواه ایستاده...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن کیغلغ شحنه ٔ اصفهان . چون لشکری رئیس دیالمه به سال 319 هَ . ق . قصد اصفهان کرد و قلعه ٔ ماربین را منهدم ساخت و احمدبن کیغلغ شحنه بمبارزه ٔ او شتافت دیالمه به اصفهان درآمدند ولی لشکری با گروهی تأخیر کرد و ابن کیغلغ با او بم...