کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبالب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لبالب
/labālab/
معنی
پر؛ لبریز؛ مالامال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آکنده، انباشته، پر، سرشار، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو ≠ تهی، خالی
دیکشنری
brimful, chock-full, replete
-
جستوجوی دقیق
-
لبالب
واژگان مترادف و متضاد
آکنده، انباشته، پر، سرشار، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو ≠ تهی، خالی
-
لبالب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لمالم› labālab پر؛ لبریز؛ مالامال.
-
لبالب
فرهنگ فارسی معین
(لَ لَ) (ص مر.) پر، مالامال .
-
لبالب
لغتنامه دهخدا
لبالب . [ ل َ ل َ ](ص مرکب ) لب بلب . لمالَم . مالامال . پر از مایعی تا لبه . پر تا لب چنانکه جامی . لب ریز. مملو. ممتلی . که تالب پر باشد چون پیمانه از شراب و حوض از آب و جز آن : بموسم گندم درو از آسمان باران آمد پانزده شبانه روز که حوضها لبالب شد. ...
-
لبالب
لغتنامه دهخدا
لبالب . [ ل َ ل ِ ] (ع اِ) لبالب ُالغنم ؛ غوغا و آواز گوسپندان . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ماله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] māle پُر؛ لبالب.
-
لُووالوو
لهجه و گویش بختیاری
lowâ-low لبالب، پر.
-
پُر و پیمان
فرهنگ گنجواژه
سرریز، لبالب.
-
مالامال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mālāmāl پُر؛ لبریز؛ لبالب.
-
آمون
فرهنگ فارسی معین
(ص .) پر، مملو، لبالب .
-
لم
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) پر، لبالب .
-
لبریز
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) لبالب ، پر.
-
flown
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرواز کرده، پر، لبریز، لبالب
-
مسجور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] masjur پُر و لبالب از آب.