کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لباس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anti-G suit, pressure suit
لباس ضدشتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] لباسی که خدمۀ پرواز برای خنثی کردن آثار شتاب مثبت میپوشند متـ . ضدشتاب
-
costume supervisor
ناظر لباس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فردی که رابط میان طراح لباس و جامهداران سر صحنه است
-
لباس پوشیدن
فرهنگ واژههای سره
جامه پوشیدن
-
هم لباس
لغتنامه دهخدا
هم لباس . [ هََ ل ِ ] (ص مرکب ) دو تن که جامه ٔ همانند پوشند. || در تداول ، کسانی را گویند که لباس صنف خاصی را به تن کنند.
-
لباس شویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] lebāsšuy(')i ۱. شستن لباس؛ شستن جامه.۲. شغل و عمل لباسشو.۳. وسیلۀ برقی که به طور خودکار لباس میشوید.
-
costume designer
طراح لباس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] کسی که براساس فیلمنامه مسئولیت طراحی لباس را بر عهده دارد
-
لباس گردانیدن
لغتنامه دهخدا
لباس گردانیدن . [ ل ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر دادن جامه . تعویض جامه .
-
لباس شو
لغتنامه دهخدا
لباس شو. [ ل ِ ] (نف مرکب ) رختشو. آن که جامه شوید.
-
لباس شویی
لغتنامه دهخدا
لباس شویی . [ ل ِ ] (حامص مرکب ) شستن جامه . || (اِمرکب ) کارگاه جامه شویی . جامه شوی خانه . رختشوی خانه .
-
ازرق لباس
لغتنامه دهخدا
ازرق لباس . [ اَ رَ ل ِ ] (ص مرکب ) صوفیان که خرقه ٔ ازرق پوشند : غلام همت دردی کشان یکرنگم نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند.حافظ.
-
بی لباس
لغتنامه دهخدا
بی لباس . [ ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + لباس ) که جامه ندارد. برهنه و عریان .
-
خوش لباس
لغتنامه دهخدا
خوش لباس . [ خوَش ْ / خُش ْ ل ِ ] (ص مرکب ) آنکه لباس یا جامه ٔ خوش دوخت و برازنده به الوان متناسب پوشد. || آنکه لباس در تن او خوب جلوه کند.
-
خوش لباس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xošlebās ویژگی کسی که لباس خوب بر تن دارد.
-
لباس پوشیده
دیکشنری فارسی به عربی
استعد
-
لباس مستخدم
دیکشنری فارسی به عربی
زي