کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لباث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لباث
لغتنامه دهخدا
لباث . [ ل َ ] (ع مص ) درنگ کردن . لبث . لباثة. لبیثة. (منتهی الارب ).
-
لباث
لغتنامه دهخدا
لباث . [ ل َ ](ع ص ) فرس لباث ؛ اسب بطی ٔ آهسته رو. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
لباس
واژگان مترادف و متضاد
پوشاک، پوشش، تنپوش، جامه، حله، دثار، رخت، زی، کسوت، ملبوس، ناری
-
لباس
فرهنگ واژههای سره
پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
-
لباس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: البسه] lebās پوشاک؛ تنپوش؛ جامه.
-
لباس
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِ.) پوشاک ، رخت ، جامه . ؛~ بعد از عید کنایه از: چیز خوبی که چون دیرتر از وقت مناسب به دست آید دیگر به درد نخورد.
-
لباس
لغتنامه دهخدا
لباس . [ ل َب ْ با ] (ع ص ) مرد نیک نهان دارنده مکر و عیب را. || آمیزنده . || مرد بسیارلباس . (منتهی الارب ).
-
لباس
لغتنامه دهخدا
لباس . [ ل ِ ] (ع اِ) هرچه درپوشند. پوشیدنی . پوشاک . پوشش . بالاپوش . جامه . کِسوَت . (منتهی الارب ). کَسوَة. بزّه . زی ّ. قِشر. قبول . مِلبَس . لبس . لبوس . مَلبِس . ملبوس . گندگال . جفاجف . شور. شورة. شوار. شیار. شارة. مشرة. طحریة. طحرة. جامه ٔ ست...
-
لِبَاسُ
فرهنگ واژگان قرآن
لباس - پوشاك
-
لباس
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: lebâs طاری: raxt / lebâs طامه ای: lebâs طرقی: raxt / löbâs کشه ای: raxt / lebâs نطنزی: raxt
-
لباس
واژهنامه آزاد
چیزی که می پوشیم
-
لباس
واژهنامه آزاد
چیزی که می پوشیم
-
جستوجو در متن
-
لبث
لغتنامه دهخدا
لبث . [ ل َ ] (ع مص ، اِمص ) مکث . پاییدن . پای داشتن . مقابل سرعت و شتاب . درنگ . درنگی . انتظار. دیر کردن . درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). مکث کردن . لباث . (منتهی الارب ). لباثة. لبیثة. (منتهی الارب ) : ابوعلی کس فرستاد و گفت ...