کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لا غني عنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لا غني عنه
معنی
واجب , حتمي , چاره نا پذير , ضروري , ناگزير , صرفنظر نکردني , لا زم الا جرا
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لا غني عنه
دیکشنری عربی به فارسی
واجب , حتمي , چاره نا پذير , ضروري , ناگزير , صرفنظر نکردني , لا زم الا جرا
-
واژههای مشابه
-
لَا
فرهنگ واژگان قرآن
نه ( اگر در تركيب با افعال به كار رود چنانچه در آخر فعل تغيير ايجاد كند ( جزم دهنده باشد) معناي نهي به اصل فعل اضافه مي كند مثلاً "رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي ﭐلْقَوْمِ ﭐلظَّالِمِينَ " كه يعني "پروردگارم مرا در ميان قوم ظالم قرار نده"كه در اينجا آخر ...
-
لا لا
لهجه و گویش تهرانی
خواب
-
لا و لا
لغتنامه دهخدا
لا و لا. [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: دو لای نفی با حرف عطف ) و آن کنایه از درخت زیتون و اشاره به آیه ٔ «لاشرقیة و لاغربیة» (قرآن 35/24) باشد.
-
لا لا یی
دیکشنری فارسی به عربی
تهويدة
-
لا لا یی خواندن
دیکشنری فارسی به عربی
تهويدة , فترة الهدوء
-
لا و نیملا
فرهنگ گنجواژه
سرهم بندی شده، میان باز و بسته.
-
این لا و اون لا
لهجه و گویش تهرانی
این طرف و آن طرف ، لا= راه
-
کامپانه لا
لغتنامه دهخدا
کامپانه لا. [ ن ِل ْ لا ] (اِخ ) توماس ... فیلسوف ایتالیایی که در ستیلو بدنیا آمد (1639 - 1568 م .) بیست وهفت سال از عمر خود را در زندان گذراند. «شهر خورشید» که یک اثر سیاسی است از اوست .
-
body ply insert, squeegee, insulation 3
میانلا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] لایۀ بسیار نازک لاستیکی که موجب کاهش تمرکز تنش بین لایهها میشود
-
نیم لا
لغتنامه دهخدا
نیم لا. (ص مرکب ) نیم باز. (یادداشت مؤلف ).- نیم لا کردن در ؛ در را نیم باز گذاشتن . اندکی باز کردن .
-
هرزه لا
لغتنامه دهخدا
هرزه لا. [ هََ زَ / زِ ] (نف مرکب ) هرزه لای . هرزه درای . هرزه خای . هرزه گو. یاوه گوی : غورک بی مغز را صفرا بشورید و بگفت ای مموه باژگونه یافه گوی هرزه لا. سنائی .گر ترا طعنی کند ز ایشان مگیر از بهر آنک مردم بیمار باشد یافه گوی و هرزه لا. سنایی .مس...
-
یک لا
لغتنامه دهخدا
یک لا. [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) چیزی که یک تا بیشتر نداشته باشد. ضد دولا و مضاعف . (از ناظم الاطباء). || که آسترندارد. یک تو. بی آستر. (یادداشت مؤلف ) : مرغ بریان پیچ در نان تنک کآن بدان از جامه ٔ یک لا خوش است . بسحاق اطعمه .قد صوف سبز سرتاپا خوش اس...
-
لا بار
لغتنامه دهخدا
لا بار. (اِخ ) ژان فرانسوا شوالیه دو. نام اصیل زاده ٔ فرانسوی مولد آبّه ویل (1747-1766 م .).