کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لا سال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لا سال
لغتنامه دهخدا
لا سال . (اِخ ) آنتوان دو. نویسنده ٔ فرانسوی . مولد حدود سال 1388 و وفات پس از سال 1462 م .
-
لا سال
لغتنامه دهخدا
لا سال . (اِخ ) فردینان . یکی از مؤسسین سوسیالسیم آلمان . مولد برسلو. مقتول در جنگ تن بتن . (1825-1864 م .).
-
لا سال
لغتنامه دهخدا
لا سال . (اِخ ) سن ژان باپتیست دو. نام شانوان ریمس . مولد ریمس . وی مؤسس جمعیت برادران مکاتب مسیحی است . (1651-1719 م .).
-
لا سال
لغتنامه دهخدا
لا سال . (اِخ ) رُبرت کاولیه ، سیور دو. جهانگرد فرانسوی . مولد روئن حدود سال 1640 و وفات 1687. وی لوئیزیان و مسیر می سی سیپی را کشف کرده است .
-
واژههای مشابه
-
لَا
فرهنگ واژگان قرآن
نه ( اگر در تركيب با افعال به كار رود چنانچه در آخر فعل تغيير ايجاد كند ( جزم دهنده باشد) معناي نهي به اصل فعل اضافه مي كند مثلاً "رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي ﭐلْقَوْمِ ﭐلظَّالِمِينَ " كه يعني "پروردگارم مرا در ميان قوم ظالم قرار نده"كه در اينجا آخر ...
-
لا لا
لهجه و گویش تهرانی
خواب
-
لا و لا
لغتنامه دهخدا
لا و لا. [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: دو لای نفی با حرف عطف ) و آن کنایه از درخت زیتون و اشاره به آیه ٔ «لاشرقیة و لاغربیة» (قرآن 35/24) باشد.
-
لا لا یی
دیکشنری فارسی به عربی
تهويدة
-
لا لا یی خواندن
دیکشنری فارسی به عربی
تهويدة , فترة الهدوء
-
لا و نیملا
فرهنگ گنجواژه
سرهم بندی شده، میان باز و بسته.
-
این لا و اون لا
لهجه و گویش تهرانی
این طرف و آن طرف ، لا= راه
-
body ply insert, squeegee, insulation 3
میانلا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] لایۀ بسیار نازک لاستیکی که موجب کاهش تمرکز تنش بین لایهها میشود
-
نیم لا
لغتنامه دهخدا
نیم لا. (ص مرکب ) نیم باز. (یادداشت مؤلف ).- نیم لا کردن در ؛ در را نیم باز گذاشتن . اندکی باز کردن .
-
هرزه لا
لغتنامه دهخدا
هرزه لا. [ هََ زَ / زِ ] (نف مرکب ) هرزه لای . هرزه درای . هرزه خای . هرزه گو. یاوه گوی : غورک بی مغز را صفرا بشورید و بگفت ای مموه باژگونه یافه گوی هرزه لا. سنائی .گر ترا طعنی کند ز ایشان مگیر از بهر آنک مردم بیمار باشد یافه گوی و هرزه لا. سنایی .مس...