کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لاییدن
/lāyidan/
معنی
۱. نالیدن.
۲. زوزه کشیدن: ◻︎ پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی: ۱۴۶).
۳. هرزه گفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
complain
-
جستوجوی دقیق
-
لاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] lāyidan ۱. نالیدن.۲. زوزه کشیدن: ◻︎ پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی: ۱۴۶).۳. هرزه گفتن.
-
لاییدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - ناله کردن ، زوزه کشیدن سگ . 2 - هرزه گویی کردن .
-
لاییدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - لاف زدن . 2 - زوزه و ناله کردن سگ .
-
لاییدن
لغتنامه دهخدا
لاییدن . [ دَ ] (مص )لائیدن . نالیدن . (برهان ). عوعو کردن سگ : حقوق خدمت و آنچ از نظایر اینست که شرح قاعده ٔ آن زبان بفرسایدشروع می نکنم اندر آن که تا لطفت نگویدم که فلانی دراز می لاید. کمال اسماعیل .پنجه در صید برده ضیغم راچه تفاوت کند که سگ لاید. ...
-
واژههای مشابه
-
هرزه لاییدن
لغتنامه دهخدا
هرزه لاییدن . [ هََ زَ / زِ دَ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ، ذیل هرزه لای ). هرزه دراییدن . لک درایی کردن . یاوه گفتن . چرند گفتن . بیهوده گفتن . هذیان گفتن . رجوع به هرزه شود.
-
جستوجو در متن
-
لایان
لغتنامه دهخدا
لایان . (نف ، ق ) در حال ِ لاییدن . رجوع به لاییدن شود.
-
لایندگی
لغتنامه دهخدا
لایندگی . [ ی َ دَ / دِ ] (حامص ) اسم از لاییدن .
-
لاییدنی
لغتنامه دهخدا
لاییدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) درخور لاییدن .
-
لائی
لغتنامه دهخدا
لائی . (حامص ) لاییدن . گفتن . تنها در ترکیب به کار رود چنانچه در کلمه ٔ مرکب هرزه لائی . رجوع به لائیدن شود.
-
لا
لغتنامه دهخدا
لا.(فعل امر) مخفف لای ، امر از لاییدن . || (نف مرخم ) مخفف لاینده . هرزه لا، هرزه گو، پرگو. (برهان ).
-
لای
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ لاییدن) [قدیمی] lāy ۱. = لاییدن۲. لاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ◻︎ چند باشی چون تبیره «هرزهلای» / همچو نی در پرده رو آهسته لای (تاجبها: لغتنامه: لای).
-
لابیدن
لغتنامه دهخدا
لابیدن . [ دَ ] (مص ) لابه کردن : بدار دنیا چون برفروخت آتش ظلم سکار آن بجهنم همی خورد چو ظلیم چو خون و ریم بپالوده خیره از مردم به دوزخ اندرلابد که خون دهندش و ریم .سوزنی .|| لافیدن ، سخنان زیاده از حد گفتن . خودستائی کردن . || پرگوئی . هرزه گوئی . ...
-
آهرمنی
لغتنامه دهخدا
آهرمنی . [ هَِ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به آهرمن .- کلمات آهرمنی ؛ کلمات زشت و نیز آن کلمات که بجای کلمه های خوب آرند بقصد ایذاء و تخفیف و اهانت ، مانند درائیدن و لاییدن به معنی گفتن .ترکیدن ، بجای زادن . تمرگیدن ، بجای نشستن یا خفتن . کپیدن و کپه ٔ مر...