کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لایی
معنی
(اِمر.)1 - هر آنچه که لای چیزی بگذارند. 2 - پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند. 3 - (عا.) مخفی ، پوشیده .
فرهنگ فارسی معین
فعل
بن گذشته: لایی کشید
بن حال: لایی کش
دیکشنری
filler, gasket, lamination, pad, padding, wadding
-
جستوجوی دقیق
-
لایی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)1 - هر آنچه که لای چیزی بگذارند. 2 - پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند. 3 - (عا.) مخفی ، پوشیده .
-
لایی
لغتنامه دهخدا
لایی . (اِ)(در لباس ) حشو جامه از پارچه . حشو میان ابره و آسترجامه از پنبه یا پشم یا موی یا جامه و غیره . لائی .
-
لایی
لهجه و گویش تهرانی
حشو بالش و لحاف
-
واژههای مشابه
-
لایی لایی
لغتنامه دهخدا
لایی لایی . (اِ) لای لای . لالائی . رجوع به لالائی شود.
-
لایى لایى
لهجه و گویش بختیاری
lâi-lâi گلودرد همراه با تورم، (یا) اُریون.
-
لایى لایى وُرداشتن
لهجه و گویش بختیاری
lâi-lâi vordâštan مداواى گلودرد بدون استفاده از دارو (هنگام تورم گلو و احساس درد شخص باتجربهاى گوش بیمار را خوب مالش مىدهد و ناگهان مىکشد. اگر گوش صداى خفیفى دهد بدان معنى است که بیمار پس از چند روز بهبود مىیابد، در غیر این صورت این عمل را روز بعد تک...
-
هرزه لایی
لغتنامه دهخدا
هرزه لایی . [ هََ زَ / زِ] (حامص مرکب ) هرزه درایی . هرزه گویی . یاوه گویی . لک درآیی . بیهوده گویی . ژاژخایی . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
یک لایی
لغتنامه دهخدا
یک لایی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) یک لا بودن . یک لایه داشتن . || (ص نسبی ) آنچه یک لا داشته باشد. مقابل دولایی . || نازک . بی دوام . کم دوام . || لاغر. نزار : تن یک لایی من ، بازوی تو، سیلی عشق تو مگر رستم دستان زده ای به به به !عارف قزوینی .
-
سه لایی
فرهنگ فارسی معین
(س لُ) (ص نسب .) منسوب به سه لا؛ دارای سه لا. ؛ تختة ~: تخته ای مرکب از سه لای رویین ، زیرین و میانین که جمعاً یک تختة نسبتاً نازک را تشکیل دهند و معمولاً در ساختن روکش میز، صندلی ، پاراوان و غیره به کار می رود.
-
سه لایی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سهلا) selāy(')i = تخته 〈 تختۀ سهلایی
-
یک لایی
لهجه و گویش تهرانی
ضعیف
-
rail expansion shim
لایی درز انبساط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی فاصلهانداز که در زمان نصب خط بین دو سر ریلهای مجاور قرار میدهند تا با بالا رفتن دما فضای کافی برای انبساط ریلهای فولادی وجود داشته باشد
-
جستوجو در متن
-
wads
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشرات، نمد، کهنه، لایی، تودهکاه، توده، کپه کردن، لایی گذاشتن، فشردن