کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لایهنگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
stratigraphy 2
لایهنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بررسی و تفسیر چگونگی شکلگیری و ترکیب و توالی نهشتههای باستانی بر پایۀ این اصل که لایههای پایینی قدیمیتر و لایههای بالایی جدیدترند
-
واژههای مشابه
-
horizontal stratigraphy
لایهنگاری افقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شناخت توالی زمانی لایهها بر مبنای جابهجایی افقی استقرارهای باستانی
-
soil stratigraphy
لایهنگاری خاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شاخهای از لایهنگاری که در آن خاک، با توالی زمانی، بهعنوان واحد لایهنگاشتی شناخته میشود
-
لایه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بستر، بنلاد ۲. پرده، پوست، طبقه، غطا، قشر، لا، ورقه
-
لایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāye ۱. آنچه لای چیزی بگذارند.۲. پارچهای که لای رویه و آستر لباس بدوزند.۳. (زمینشناسی) طبقۀ زمین.
-
لایه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) طبقه ، طبقة زمین .
-
لایه
لغتنامه دهخدا
لایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) مرادف لای است . (آنندراج ). رده ٔ دیوار و تای جامه و کاغذ و در عرف آن را ته گویند. (غیاث ) (فرهنگستان این لغت را بجای طبقه پذیرفته است ) . لایه های خاک جنگل عبارتند از: پوشش مرده که از مواد آلی ساخته شده ولاشبرگ و خاک گیاهی ...
-
لایه
لغتنامه دهخدا
لایه . [ ی ِ ] (اِخ ) نام دهی جزء بلوک فاریاب دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در سه هزارگزی پل انبوه و هفتاد و دو هزارگزی خاوری پل لوشان .دارای 1800 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
نگاری
لغتنامه دهخدا
نگاری .[ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نگار. (فرهنگ فارسی معین ). || نگارین . منقش . مزین . || (اِ) قسمتی از شکمبه ٔ گوسفند که دارای اشکال هندسی مسدس شکل است . شکمبه ٔ گوسفند به سیرابی ، نگاری ، شیردان وهزارلا تقسیم می شود. || ابزار کشیدن شیره ٔتریاک . لو...
-
نگاری
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (اِ.) وسیله ای که با آن شیرة تریاک را می کشند.
-
نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) negāri ۱. چراغ شیرهکشی؛ اسبابی که با آن شیرۀ تریاک را تدخین میکنند.۲. (اسم، صفت نسبی، منسوب به نگار) بخش دوم معدۀ نشخوارکنندگان که روی آن نقشونگارهای مسدسشکل است.
-
نگاری
لهجه و گویش تهرانی
بافور،لوله شیرهکشی/ حنا ( پا )/جزیی از شکمبه گوسفند
-
duplicatus
لایهلایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری شامل تکهها یا برگهها یا لایههای همپوشیده، در ترازهای اندکی متفاوت، که بخشی از آنها در هم فرورفته است؛ این اصطلاح عمدتاًً همراه با ابرهای پرسا و پرساپوشنی و فرازکومهای و فرازپوشنی و پوشنکومهای میآید
-
bed
لایه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کوچکترین واحد در سنگهای رسوبی چینهای