کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لاین
معنی
[ انگ . ] (اِ.) محدودة باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره رو که دو طرف آن با خط کشی ممتد یا مقطع مشخص می شود و خودرو باید در آن حرکت کند، خط عبور. (فره ).
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاین
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) محدودة باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره رو که دو طرف آن با خط کشی ممتد یا مقطع مشخص می شود و خودرو باید در آن حرکت کند، خط عبور. (فره ).
-
لاین
لغتنامه دهخدا
لاین . [ ی ] (اِخ ) نام رودی سرحدی به مغرب ایران . (جغرافیای غرب ایران ص 135).
-
لاین
لغتنامه دهخدا
لاین . [ ی ِ ](اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان لاین ، بخش کلات . شهرستان دره گز. واقع در 55 هزارگزی شمال باختری کبودگنبد. دره . معتدل . دارای 2074 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی و راه آن مالرو است . (ف...
-
واژههای مشابه
-
گرده لاین
لغتنامه دهخدا
گرده لاین . [ گ َ دَ / دِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه ، واقع در 19هزارگزی جنوب میانه و 5هزارگزی راه شوسه ٔ میانه به تبریز. هوای آن معتدل و دارای 88تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، پنبه و ب...
-
واژههای همآوا
-
لعین
واژگان مترادف و متضاد
رانده، رجیم، گجسته، لعنتی، مطرود، ملعون
-
لعین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] la'in لعنتشده؛ نفرینشده؛ ملعون.
-
لعین
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص .) نفرین شده ، ملعون .
-
لعین
لغتنامه دهخدا
لعین . [ ل َ ] (اِخ ) منقری ابواکیدر منازل بن زمعة. شاعری است . (منتهی الارب ). رجوع به ابواکیدر شود. این دو بیت او راست درباره ٔ آل اُهتم :و کیف تسامون الکرام و انتم دوارج حبریون فدع ُ القوائم بنو ملصق من وُلد حذلم لم یکن ظلوماً و لا مستنکراً للمظال...
-
لعین
لغتنامه دهخدا
لعین . [ ل َ ] (ع ص ) رجیم . رانده . (منتهی الارب ). به نفرین کرده . (مهذب الاسماء). بنفرین . نفرین کرده . مطرود. مردود. (منتهی الارب ). رانده ٔ از رحمت . رانده و دورکرده از رحمت و نیکی . لعنت کرده شده . (مذکر و مؤنث دروی یکسان است . یقال : رجل لعین...
-
جستوجو در متن
-
laniate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاین
-
lianes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاین ها
-
lyn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاین